نویسندگان
1 کارشناس ارشد مدیریت بازرگانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ایلام
2 دانشجوی دکتری مدیریت بازاریابی بینالملل دانشگاه سمنان
3 دانشیار گروه مدیریت بازرگانی دانشکده اقتصاد، مدیریت و علوم اداری دانشگاه سمنان
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Today, brand discussion is highly considered by companies and market agents. Different factors such as customersâ loyalty to brand impact on brand and the increase in sale and profit. Present paper aims at studying the impact of brand experience, trust and satisfaction on brand loyalty to Barez Tire Company in the city of Kerman as well as providing a model for this case. Research population consists of all Barez Tire consumers in Kerman. The volume of the sample was 171 for which simple random sampling was used. Data collection tool was a standard questionnaire and for measuring its reliability, Chronbachâs alpha was used. Present research is an applied one in terms of purpose and it is a descriptive and correlative one in terms of acquiring needed data. To analyze data, confirmatory factor analysis (CFA) and structural equation model (SEM) in SPSS and LISREL software were used. The findings indicate that brand experience, brand trust, and brand satisfaction impact on brand loyalty to Barez Tire Brand in the city of Kerman significantly. Noteworthy, the impact of these factors is higher when considering the role of the perceived value moderator.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
در دنیای امروز، سرمایه اصلی بسیاری از سازمانها، برند (نام تجاری) آن سازمان است. برند، یکی از ابزارهای ارتباطی مهم در مجموعه مدیریت ارتباط با مشتری محسوب میگردد و به دو دلیل برای مشتریان ارزشمند است: اول این که ریسک مصرفکننده را کاهش میدهد و دوم در هزینههای تصمیمگیری صرفهجویی مینماید. همچنین برند یکی از علائم موثر در بازار است که شرکت به دلیل عدم تقارن (ناموزونی) اطلاعات در بازار آن را به کار میبرد (دهدشتیشاهرخ و همکاران، 1389). طی دهههای گذشته، ارزش یک شرکت بر حسب املاک، سپس داراییهای ملموس، کارخانهها و تجهیزاتش اندازهگیری میشد. با این حال امروزه پژوهشگران علم اقتصاد و مدیریت به این نتیجه رسیدهاند که ارزش واقعی یک شرکت، جایی بیرون از آن، یعنی در اذهان خریداران بالقوه قرار دارد. قیمت یک محصول، ارزش پولی آن را میسنجد، اما برند، آن محصول را معرفی و جنبههای متمایزش را آشکار میکند (سلطانحسینی و همکاران، 1390). درک بازار با برنامهریزی و اتخاذ استراتژیهای مناسب جهت وفادار کردن مشتریان و افزایش نرخ وفاداری آنها، منافع بلندمدت برای بنگاههای اقتصادی به وجود میآورد. با پیشرفت فناوری و رقابتیتر شدن شرایط بازار در بخشهای مختلف تولیدی و خدماتی، مشتری وفادار به عنوان سرمایه اصلی هر شرکتی محسوب میشود. اهمیت ایجاد و حفظ وفاداری مشتری، تبدیل به تمرکز اصلی در بازاریابی شده است. سطح بالای وفاداری مشتریان به نام تجاری باعث ایجاد یک سری مزیتهای رقابتی برای شرکتها و تأثیر مثبت بر افزایش درآمد نام تجاری و کاهش هزینههای بازاریابی میگردد. ایجاد نام تجاری از زمینه بازاریابی و تبلیغات فراتر رفته و یکی از مفاهیم معتبر و معروف در زمینه بازاریابی وفاداری به نام و نشان تجاری است. این مفهوم نقش مهمی را در ایجاد منافع بلندمدت برای شرکت ایفا میکند، زیرا مشتریان وفادار نیازی به تلاشهای ترفیعی گسترده ندارند، آنها با کمال میل حاضرند مبلغ بیشتری را برای کسب مزایا و کیفیت نام تجاری مورد علاقه خود بپردازند (تامپسون و همکاران[1]، 2014). با تشدید رقابت در تجارت و تغییرات سریع تکنولوژیکی و نیز افزایش قدرت و حق انتخاب مصرفکنندگان، موفقیت از آن شرکتهایی خواهد بود که قادر باشند به نحو شایستهتری انتظارات و ارزشهای مورد نظر مشتریان را درک و شناسایی کرده و به نحو مطلوب به آنها پاسخ دهد. امروزه در عصری زندگی میکنیم که دیگر گرایشات تولید، محصول و فروش، نمیتواند بقای یک شرکت در بازار را تامین کند. وفاداری مشتریان در حقیقت یک مزیت رقابتی برای شرکت ایجاد میکند چراکه مشتریان وفادار سبب صرفهجویی در هزینههای بازاریابی شرکت میشوند. به این دلیل که به گفته کارشناسان، هزینه جذب مشتری جدید حدود 6 برابر حفظ مشتری فعلی است. به علاوه مشتریان وفادار مایل مایل به پرداخت مبلغ بیشتر برای محصول و مارک مورد علاقة خود هستند و حساسیت کمتری نسبت به قیمت دارند. همچنین وفاداری به نام تجاری سبب ایجاد یک اهرم تجاری برای شرکت در حرکتهای رقابتی خواهد شد (حسینی و رضایی، 1390). اهمیت و ضرورت انجام پژوهش به اهمیت علائم تجاری در راهبردهای بازاریابی شرکتها و نقش آن در جذب، نگهداری و پشنیبانی از مشتریان بر میگردد. علائم تجاری نقش راهبردی و مهمی در کسب مزیت رقابتی و تصمیمات مدیریت راهبردی شرکتها دارد (سیمن و سولیوان[2]، 2010). این که مشتریان به علائم تجاری وفادری نشان میدهند، معیار مناسبی برای ارزیابی آثار بلندمدت تصمیمات بازاریابی خواهد بود. یکی از مفاهیم با اهمیت در زمینه بازاریابی وفاداری به نام و نشان تجاری است. این مفهوم نقش مهمی را در ایجاد منافع بلندمدت برای شرکت ایفا میکند، زیرا مشتریان وفادار نیازی به تلاشهای ترفیعی گسترده ندارند، آنها با کمال میل حاضرند مبلغ بیشتری را برای کسب مزایا و کیفیت نام تجاری مورد علاقة خود بپردازند. علاوه بر آن وفاداری مشتری دارای جنبه رقابتی در بازار علایم تجاری نیز هست. به ویژه که در بازارهای صنعتی مشتریان وفادار به علایم تجاری میتوانند حیات یک شرکت را تضمین کنند و یا آن را به نابودی بکشانند. لذا علامتگذاری با تاکید بر ایجاد وفاداری، به شرکتها کمک میکند تا خود را از نظر راهبردی برای آینده تثبیت کرده و با غولهای جهانی که بازارهای جهانی را تسخیر کردهاند، به طور موثر رقات کنند (سیدجوادین و همکاران، 1389). بنابراین این ضروری است که شرکتها برای رشد و گسترش حضور در بازار به نقش علائم تجاری خود در ایجاد وفاداری آگاهی داشته باشند و بررسی کنند چه عواملی سبب تحکیم این وفاداری به علائم تجاری میشود. در این راستا ارزش درکشده در ایجاد وفاداری به برند محصولات لاستیک بارز از اهمیتی دو چندان برخوردار است. در نتیجه هدف از این پژوهش مطالعه و بررسی تأثیر تجربه، اعتماد و رضایت از برند بر وفاداری برند لاستیک بارز با در نظر گرفتن نقش تعدیلگر ارزش درکشده مشتری در شهر کرمان است.
ادبیات پژوهش
تجربة برند[3]
در ادبیات بازاریابی مفهوم تجربه در زمینههای مختلف همچون تجربة خرید، تجربة محصول، تجربة زیبایی، تجربة سرویسدهی و تجربة مصرف، تجربة مصرفکننده مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در سالهای اخیر موضوع تجربه برند نیز توجه بسیاری از پژوهشگران را به خود جلب نموده است. تجربه برند به معنای پاسخ درونی (احساسی، عاطفی و شناختی) مصرفکننده و همچنین پاسخ رفتاری وی به محرکهای برند است. این محرکها شامل طراحی، بستهبندی، هویت برند و مفهومهایی از این قبیل است. تجربه برند میتواند مثبت یا منفی باشد و از آن مهمتر اینکه این تجربه توانایی تأثیر بر میزان رضایت و وفاداری مصرفکننده را نیز دارد (زارانتونلو و سچویت[4]، 2010).این مفهوم دارای بعدهای مختلفی است که عبارتند از: احساسی، عاطفی، فکری و رفتاری. بعد احساسی به محرکهای بصری، سمعی، لمسی، چشایی و بویایی برند اشاره دارد و جهت اندازهگیری میزان تأثیر برند بر احساسات فرد طراحی شده است. دومین بعد این مقیاس بعد عاطفی است که شامل احساساتی است که از طریق تجربه کردن برند در مصرفکننده به وجود میآیند در واقع این بعد به اندازهگیری ارتباط عاطفی مصرفکننده با برند میپردازد. بعد فکری، به توانایی برند در تحریک حس کنجکاوی و به تفکر واداشتن مصرفکننده اشاره دارد. آخرین بعد این مقیاس، بعد رفتاری است که شامل مفهومهایی از قبیل میزان تجربه فیزیکی، سبک زندگی و تعامل با برند است (زارانتونلو و سچویت، 2010).
اعتماد برند[5]
فوکویاما[6] (1995) اعتماد را انتظار وجود رفتارهای با قاعده، درست و همیاری دهنده، در یک جامعه که بر پایة معیارهای مشترک بخشی از اعضای آن جامعه، شکل میگیرد، تعریف میکند. فوکویاما معتقد است که تحولات فناورانه همواره نقش اعتماد را در درک رفتارهای تجاری مانند بازاریابی، برجستهتر خواهد کرد (چادهوری و هولبروک[7]، 2013). درایتر[8] (2001) اظهار میکند که اعتماد، نقش مهمی در ایجاد مزیت رقابتی در خدمات ایفا میکند. با توجه به پژوهشهای صورت گرفته، میتوان اعتماد نام تجاری را به عنوان یکی از عوامل تأثیرگذار در ایجاد وفاداری مشتری در نظر گرفت. درجه اعتمادی که مصرفکنندگان نسبت به برند اعلام میدارند، بر تصمیم خرید و تبلیغات دهان به دهان ایشان تأثیرگذار است. آگرس و دوبیتکس[9] در سال 1996 اعلام کردند که اعتماد برند منشعب از محبوبیت برند و همچنین ادراک مشتری از کیفیت خدمات و محصولات شرکت است. مسئله قابل توجه این است که محبوبیت برند تنها منشعب از هویت، شخصیت و خصوصیات خود برند نیست. مسائل فرهنگی جامعه و بازار و شرایط دیگر رقبا نیز تأثیر زیادی بر میزان محبوبیت یک برند میگذارند. برند باید با توجه به دیدگاه مشتریان و آن چیزی که ایشان به عنوان شاخصهای محبوبیت در ذهن خود ساختهاند، محبوبیت را تعریف نماید. برند باید به گونهای رفتار کند که با توجه به ساختار جمعیتی و فرهنگی جامعه هدف محبوبیت را خلق نماید. محبوبیت بیشتر از آنکه زاده محصول و نوع خدمات باشد، از دل ارتباطات یکپارچه بازاریابی بیرون میآید (سکالی[10]، 2008).
رضایت برند[11]
برای باقیماندن در بازار رقابتی امروز، سازمانها باید محصولها و خدماتی با هدف جلب رضایت و وفادارکردن مشتریان ارایه دهند. وقتی مشتریان راضی باشند، احتمال بازگشت به مکانی که رضایت را از آن کسب کردهاند (تأمینکننده یا فروشنده) بیشتر خواهد بود. این در حالی است که مشتریان ناراضی معمولاً به رقیبان میپیوندند. در مطالعههای فراوان به این موضوع اشاره شده است که حفظ مشتریان وفادار، کلید بقاء سازمان در بازار رقابتی امروز است. بنابراین سازمانها مجبور به خلق تقاضا برای محصولها و خدمات خود از طریق حمایت همهجانبه از مصرفکنندگان هستند. برای دست یافتن به مصرفکنندگان وفادار خارجی، وجود یک سیستم داخلی کارا جهت خدماترسانی مناسب به آنها الزامی است. با توجه به اینکه سیستمهای داخلی یک سازمان همگی به یکدیگر متصل هستند و هرکدام از آنها به نوبه خود ارزشی را به دیگر سیستمهای داخلی اضافه میکنند، میتوان اینگونه استنباط نمود که درواقع سیستمهای دیگر چون مشتریان آنها محسوب میشوند (گیبرت[12]، 2006). رضایت یک پاسخ مؤثر است و متعاقب تجربهای قابل انتظار و غیر مستحکم به دست میآید که شامل فرآیندی مشاهدهای است. مشتریان پس از ارزیابی عملکرد، نتایج را قبل از خرید و یا مصرف مجدد با انتظارات خود مقایسه میکنند و هرگونه اختلاف منجر به پافشاری میشود (بامنیمقدم و همکاران، 1390).
تناسب درکشده برند[13]
یکی از مهمترین عوامل تأثیرگذار در ارزیابی مصرفکننده از توسعه نام تجاری، تناسب ادراک شده بین محصول اصلی و جدید است (آکر و کلر[14]، 1990).کلاً وقتی که مصرفکنندگان استنباط میکنند که محصول توسعهیافته مشابه یا سازگار با نام تجاری اصلی است، به احتمال زیاد نگرشهای مثبت خود را از نام تجاری مادر (اصلی) به محصول جدید انتقال میدهند. به عبارت دیگر، وقتی مصرفکنندگان نگرشی مثبت نسبت به نام تجاری مادر دارند، درک سطح بالاتری از سازگاری و تناسب بین محصول جدید و نام تجاری مادر توسط مصرفکننده، منجر به ارزیابی مثبتتری از فرآیند توسعه محصول جدید خواهد شد. با اینکه ادراک مصرفکننده از وجود تناسب، مهمترین عامل در تحت تأثیر قرار دادن ارزیابی مصرفکننده از توسعه نام تجاری است، با این حال شدت این رابطه میتواند توسط سایر عوامل همچون روحیات (حالات) مثبت مصرفکننده و تبلیغات تعدیل گردد(بریدج و همکاران[15]، 2012).
تناسب تصویر[16]
تناسب تصویر به تطابق بین تصویر خاص برند و طبقه توسعه محصول، اشاره میکند (بهات و ردی[17]، 2001). هنگامی که تصویر توسعه، مشابه برند اصلی است، احتمال بیشتری وجود دارد که مصرفکنندگان، توسعه را به عنوان یک عنصر نوعی طبقه برند اصلی بدانند و منجر به افزایش انتقال نگرشهای مثبت به توسعه میشود (بهات و ردی، 2001).
تناسب طبقه[18]
تناسب طبقه به تشابه درک شده بین طبقه توسعه و طبقات موجود محصولات برند اصلی، اشاره میکند. تناسب طبقه محصول (PCFIT)، به ادراکات مصرفکنندگان از شباهت طبقات محصول توسعه و برند اصلی اشاره میکند. تناسب سطح برند یا تناسب تصویر برند (IFITO)، به ادراکات مصرفکنندگان از شباهت تصویر اولیه توسعه با برند اصلی اشاره میکند(بهات و ردی، 2001). زمانی که تناسب طبقه محصول، بالا می باشد، ممکن است مصرفکنندگان معتقد باشند که شرکت، تخصص کافی برای تولید محصول توسعه را دارد. این اعتقاد میتواند منجر به انتقال ارزیابیهای مثبت برند اصلی به توسعه شود (سمیت و اندروز[19]، 2011).
ارزش درک شده[20]
فعالیتهای بازاریابی، عمدتاً براساس ارزش مشتری، پایهگذار شدهاند. ارزش درک شده در بازاریابی به صورت ارزیابی مشتری از هزینهها و منافع کسب شده از خرید یک محصول یا خدمت، تعریف میشود. نتایج پژوهشهای پیشین، حاکی از این است که ارزش درک شده، رضایت مشتری و خریدهای آینده را افزایش میدهد. ارزش درک شده، عاملی است که پس از کیفیت درک شده میآید و کیفیت درک شده را میتوان به عنوان یک متغیر پیش شرط برای ارزش، در نظر گرفت. اهمیت ارزش ادراک شده در آثار متعدّدی در طول سالهای اخیر مورد توجّه قرار گرفته است. ارایه بهترین ارزش ممکن به مشتریان بیشک امری مهم برای بنگاههای خدماتی موجود در بازار رقابتی کنونی است. شرکتهایی که توانایی فراهمآوری محصولات خدماتی ارزشمند از نظر مشتریان را دارا میباشند به مزیت رقابتی مهمّی دست خواهند یافت. بنابراین، هم مدیران و هم محقّقین باید در مورد نحوة ارزیابی و تأکید مشتریان بر یک خدمت ارایه شده اهمیت قائل شوند. ارزش ادراک شده مشتری امری ضروری برای سازمان ها بوده و بنابراین، در سالهای اخیر، تبدیل به کانون توجّه استراتژیهای بازاریابی شده است. (رنجبریان و همکاران، 1391).
وفاداری برند[21]
مفهوم وفاداری، اولینبار در دهه 1940 ایجاد شد. در آن زمان، وفاداری یک مفهوم تکبعدی بود. بعد از آن در سالهای 1944 و 1945، دو مفهوم مجزا دربارة وفاداری شکل گرفت: ترجیح برند که بعدها به عنوان، وفاداری نگرشی، مطرح شد و سهم بازار که بعدها تحت عنوان وفاداری رفتاری ارایه گردید. 30 سال بعد از آن، مفهوم وفاداری وارد ادبیات آکادمیک شد و پژوهشگران دریافتند که وفاداری میتواند ترکیبی از وفاداری نگرشی و رفتاری باشد. وفاداری به نام تجاری به معنی تکرار خرید است که دلیل این رفتار، فرآیندی روانی است. به عبارت دیگر، تکرار خرید صرفاً یک واکنش اختیاری نیست بلکه نتیجه عوامل روانی، احساسی و هنجاری است(صفرزاده و همکاران، 1390). وفاداری نوعی نگرش مثبت به یک محصول است که بر اثر استفاده مکرر از آن به وجود میآید که میتوان دلیل آن را فرآیندهای روانی بیان نمود. به عبارت دیگر، تکرار خرید صرفاً یک واکنش اختیاری نیست بلکه نتیجه عوامل روانی، احساسی و هنجاری است (ملر، 2006). الیور (1999) وفاداری را داشتن تعهدی عمیق برای خرید مجدد یا حمایت از یک محصول یا خدمت مورد علاقه، که علی رغم وجود تأثیرات موقعیتی و تلاشهای بازاریابی رقبا، موجب تکرار خرید یک نام تجاری یا مجموعه محصولات یک نام تجاری در آینده شود، تعریف میکند.
وفاداری برند، به گرایش وفادار بودن به یک برند اشاره دارد و میتواند به صورت تمایل مصرفکنندگان به خرید یک برند، به عنوان نخستین انتخابشان نشان داده شود. مصرف کنندگان وفادار یک برند خاص، متعهد هستند. این تعهد به خرید دائمی از یک برند در هنگام استفاده از محصول منجر میشود (لی و همکاران، 2009).
پیشینة پژوهش
باباکوس و همکارانش (2012) در طبقهبندی متغیرهای تأثیرگذار بر وفاداری و انتخاب مشتری در صنعت بانکداری عواملی نظیر: ارزش ویژه برند، نرخ سود سپردهگذاری، توسعه خدمت، رضایت مشتری، کیفیت خدمت و هزینههای تغییر را مؤثر دانستهاند. همچنین بلومر و همکارانش (2007) اثبات کردند که رضایت مشتری یکی از عوامل مهم تأثیرگذار بر وفاداری مشتری در بانکداری است. برای ایجاد وفاداری در مشتریان بانک، بهترین رویکرد آن است که در روابط مشتری و سازمان تطابق ایجاد شود و رضایتمندی و وفاداری در مشتری از طریق برقراری آنچه که برای وی ارزش تلقی میشود، ایجاد گردد. در روابط بین خریدار و فروشنده، تطابق عبارت است از: تعهدات صریح و ضمنی طرفین معامله برای ادامة معامله. گرین و اورث در سال 2009 در کشور آلمان پژوهشی را تحت عنوان مقایسه وفاداری مشتریان در تجارت خانوادگی با تجارت غیرخانوادگی: نقش تصویر شرکت، اعتماد و رضایت انجام دادند و به این نتیجه رسیدند که تصویر شرکت به طور مستقیم وغیرمستقیم (از طریق رضایت) بر وفاداری مشتریان تأثیر دارد. همچنین رضایت مشتری نیز مستقیماً تحت تأثیر تصویر فروشگاه و به طور غیر مستقیم تحت تأثیر اعتماد قرار میگیرد. علاوه بر این، یافتهها نشان میدهد که میزان وفاداری مشتریان در تجارت خانوادگی در مقایسه با تجارت غیرخانوادگی تفاوتی ندارد.ساهین و همکارانش (2011) رضایت را شرط لازم و کافی برای توسعه وفاداری به خدمت دانسته است. بر اساس همین تفکرات بسیاری از سازمانهای خدماتی در سالهای گذشته رضایت مشتری را به عنوان هدف اصلی خود قرار دادهاند. سویینی و سوایت (2008) در پژوهشی که با عنوان تأثیر ارتباط برند بر وفاداری مشتریان انجام دادند به این نتیجه رسیدند که اعتبار برند، تبلیغات دهان به دهان مثبت را افزایش میدهد؛ بنابراین اعتبار برند به وفاداری مشتریان به برند تأثیر مثبت دارد.پژوهش انجام شده توسط یی و همکارانش (2009)، رابطه بین وفاداری کارکنان، کیفیت خدمات، رضایت مشتری و وفاداری مشتری و در نهایت سودآوری سازمان را مورد بررسی قرار داده است. نتایج این پژوهش نشان داد که وفاداری کارکنان بر کیفیت خدمات موثر بوده، کیفیت خدمات بر رضایت مشتری و رضایت مشتری بر وفاداری مشتری، وفاداری مشتری بر سودآوری سازمان موثر است. محمدشبری و همکارانش (2013) در پژوهشی با عنوان بررسی تاثیر اجتماعی شدن مشتری بر وفاداری به برند در فست فودهای کشور مالزی به این نتیجه دست یافتند که تبلیغات تلوزیونی بیشترین تاثیر را در وفاداری برند در خانوادهها دارد. ساهین و همکارانش در سال 2011 در پژوهش خود با نام بررسی تأثیر تجربه، اعتماد و رضایت برند بر ساختار وفاداری برند در بازارهای جهانی به این نتیجه رسیدند که تجربه، رضایت و اعتماد به برند به صورت مثبت معناداری بر وفاداری به برند تأثیر دارد.
دهدشتیشاهرخ و همکارانش (1391) پژوهشی با نام بررسی دیدگاه هویت اجتماعی برند و تأثیر آن در توسعه وفاداری به برند شرکت تولیدکننده محصولات لبنی کاله انجام دادند. یافتههای پژوهش حاکی از اثر مثبت هویت برند بر وفاداری به برند و رابطه مستقیم این دو بود. بدین ترتیب که برند با هویت قوی منشأ شکلگیری روابط بلندمدت میان مشتری و شرکت گشته و وفاداری را در پی خواهد داشت.گیلانینیا و موسویان در سال 1389 پژوهشی را با عنوان تأثیر وفاداری به برند بر ارزش ویژه برند بانک از دیدگاه مشتریان کارت الکترونیکی انجام دادند. در این پژوهش، با در نظر گرفتن مدل آکر ابتدا تأثیر وفاداری به برند (بعد رفتاری) بر ارزش ویژه برند مورد بررسی قرار گرفت. از آنجایی که وفاداری به برند میتواند تحت تأثیر سه بعد دیگر مدل (کیفیت ادراک شده، آگاهی از برند و تداعی برند) ایجاد شود، در مرحله بعدی سه عامل مذکور، به عنوان عوامل مؤثر بر وفاداری مورد مطالعه قرار گرفتند و سپس تأثیر آنها بر ارزش ویژه برند بررسی شده است. نتایج این پژوهش نشان میدهد که وفاداری، آگاهی و کیفیت بر ارزش ویژه برند تأثیر دارد و آگاهی از برند نیز از عوامل مؤثر بر وفاداری مشتریان به برند است.عبدی و فریدونفر در سال (1388) در پژوهشی با عنوان بررسی عوامل موثر بر وفاداری مشتریان صنعت بانکداری به این نتیجه دست یافتند که تاثیر مستقیم تصویر ذهنی بر میزان رضایتمندی و کیفیت خدمات است، کیفیت خدمات بر میزان رضایت مشتریان تاثیر مستقیم دارد و از طرف دیگر کیفیت خدمات و میزان رضایتمندی مشتریان بر وفاداری آنها تاثیر معناداری دارد. حسینی و رضایی در سال 1390 در پژوهش با عنوان بررسی عوامل مؤثر بر وفاداری به برند در بازار فراوردههای لبنی به این نتیجه رسیدند که تعیین میزان اهمیت عوامل مؤثر بر وفاداری به مارک تجاری در بازار فراوردههای لبنی در شهر تهران به ترتیب آیتمهای قیمت، طعم، تبلیغات، بستهبندی، در دسترس بودن و تبلیغات توصیهای است. حیدرزاده و همکارانش در سال 1390 در پژوهشی تحت عنوان بررسی تأثیر اعتبار برند بر وفاداری مشتریان در صنعت بانکداری ایران به این نتیجه رسیدند که اعتبار برند بر تعهد به وفاداری، تعهد مستمر و رضایت تأثیر مستقیم دارد. رضایت بر تعهد به وفاداری و توصیه شفاهی به خرید تأثیر مستقیم دارد. این در حالی است که رضایت باعث کاهش تمایل به تغییر برند نمیگردد. تعهد به وفاداری بر هیچیک از دو متغیر وابسته، یعنی تمایل به تغییر برند و توصیه شفاهی به خرید، تأثیری ندارد. تعهد مستمر بر تمایل به تغییر برند تأثیر معکوس دارد یعنی باعث کاهش تمایل مشتریان به تغییر برند میگردد.
توسعة فرضیهها و مدل مفهومی
با توجه به مبانی نظری و پیشینه پژوهش در رابطه با روابط بین متغیرهای مورد بررسی در این پژوهش به طراحی الگوی وفاداری برند در صنعت لاستیک با توجه به نقش تعدیلگر ارزش درک شده میپردازیم. بر این اساس در این پژوهش 8 فرضیة زیر بررسی خواهد شد.:
1- رضایت برند تأثیر معناداری بر وفاداری برند لاستیک بارز در شهر کرمان دارد.
2- تجربه برند تأثیر معناداری بر وفاداری برند لاستیک بارز در شهر کرمان دارد.
3- اعتماد برند تأثیر معناداری بر وفاداری برند لاستیک بارز در شهر کرمان دارد.
4- تناسب درک شده برند تأثیر معناداری بر وفاداری برند لاستیک بارز در شهر کرمان دارد.
5- رضایت برند با سطح ارزش درک شده توسط مشتری تأثیر معناداری بر وفاداری برند لاستیک بارز در شهر کرمان دارد.
6- تجربه برند با سطح ارزش درکشده توسط مشتری تأثیر معناداری بر وفاداری برند لاستیک بارز در شهر کرمان دارد.
7- اعتماد برند با سطح ارزش درک شده توسط مشتری تأثیر معناداری بر وفاداری برند لاستیک بارز در شهر کرمان دارد.
8- تناسب درکشده برند با سطح ارزش درک شده توسط مشتری تأثیر معناداری بر وفاداری برند لاستیک بارز در شهر کرمان دارد.
برای ساختن مدل تحلیلی، پژوهشگر نهایتاً میتواند به دو شیوه متفاوت عمل کند که میانشان تفاوت مشخصی وجود ندارد: یا ابتدا از تدوین فرضیهها شروع میکند و در مرتبه بعدی به مفاهیم میپردازد، یا اینکه راه معکوسی را طی میکند (خاکی، 1390). در مدل مفهومی پژوهش از مدل ساهین و همکاران (2011)، مارتینز و همکاران (2010) و اگرت و یوگلا (2000) به عنوان مدل پایه استفاده شده استو با توجه به بررسیهای انجام شده، فرضیات تعریف شده، نظر اساتید و خبرگان در زمینه برند و بازاریابی و همچنین، بر اساس مبانی نظری پژوهش، مدل مفهومی پژوهش به صورت زیر طراحی و تدوین شده است.
رضایت برند |
تجربه برند |
اعتماد برند |
تناسب درکشده برند |
وفاداری برند |
ارزش درکشده |
تناسب طبقه |
تناسب تصویر |
شکل 1- مدل مفهومی پژوهش
منبع: ساهین و همکاران (2011)، مارتینز و همکاران (2010) و اگرت و یوگلا (2000)
روش و نوع پژوهش
این پژوهش از نظر هدف کاربردی بوده و بر حسب روش گردآوری دادهها از نوع توصیفی، پیمایشی- تحلیلی است. به منظور گردآوری اطلاعات از مطالعات کتابخانهای و همچنین از یک مطالعه میدانی در میان مصرفکنندگان لاستیک بارز در شهر کرمان استفاده شده است.
در پژوهش حاضر سطح تحلیل فرد است و جامعه آماری را کلیة مصرفکنندگان لاستیک بارز در شهر کرمان در سال 1391 تشکیل میدهد. بنابراین جامعة آماری در این پژوهش نامحدود است. همچنین برای به دست آوردن حجم نمونه از روش تصادفی ساده استفاده شده است که در ادامه به توضیح آن پرداخته شده است. در این پژوهش از روش نمونهگیری تصادفی در دسترس برای به دست آوردن حجم نمونه استفاده شده است. همچنین در این پژوهش به منظور پوشش کامل جغرافیایی و با توجه به پراکندگی فروشگاههای لاستیک بارز، همچنین باتوجه به قاعدة همگن نمونهها و برای دست آوردن نمونهای مناسب فروشگاههای لاستیک بارز شهر کرمان به 5 منطقه به شرح زیر تقسیم شده است. اهمیت هر منطقه یکسان در نظر گرفته شده است و به همین دلیل نمونههای مربوط به هر منطقه برابر با سایر مناطق خواهد بود.
منطقه 1 |
منطقه4 |
منطقه3 |
منطقه 2 |
منطقه 5 |
شکل 2- تقسیمبندی فروشگاههای لاستیک به 5 منطقه
تعیین حجم نمونه اهمیت فراوانی در قابلیت تعمیم نتایج آزمون به جامعه دارد. روشهای مختلفی جهت تعیین حجم نمونه وجود دارد که دقیقترین روشها، روشهای ریاضی جهت محاسبة حجم نمونه است. در این پژوهش باتوجه به اینکه حجم جامعه نامحدود است از فرمول نمونه گیری برای جامعه نامحدود به صورت زیر استفاده شده است (مؤمنی و فعالقیومی، 1389).برای پژوهش حاضر باتوجه به استفاده از طیف پنجگزینهای لیکرت، انحراف معیار برابر است با:
12دƒ=5-16=0.667">
و حجم نمونة مورد نظر پژوهش به صورت زیر است:
12n=1.96أ—0.6670.12=171">
بنابراین با مشخص شدن حجم نمونه تعداد 200 پرسشنامه در جامعه مورد نظر توزیع گردید که از این تعداد 187 پرسشنامه گردآوری و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
در این پژوهش از یک پرسشنامه استاندارد که تأثیر رضایت، تجربه، اعتماد و تناسب درک شده برند را بر وفاداری برند لاستیک بارز در شهر کرمان میسنجد، استفاده شده است. این پرسشنامه شامل 22 سؤال است و برای پایایی آن از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است که ضریب آلفای کرونباخ برای پرسشنامه 874/0 است که نشان میدهد پرسشنامه از پایایی خوبی برخوردار است.
جدول 1- منابع سوالات پرسشنامه و ضریب آلفای کرونباخ هریک از متغیرها
متغیر |
سؤالات |
ضریب آلفای کرونباخ |
محقق |
رضایت برند |
1 تا 4 |
850/0 |
ساهین و همکاران (2011) |
وفاداری برند |
5 تا 8 |
903/0 |
ساهین و همکاران (2011) |
اعتماد برند |
9 تا 12 |
917/0 |
ساهین و همکاران (2011) |
تجربه برند |
13 تا 16 |
866/0 |
ساهین و همکاران (2011) |
تناسب درکشده برند |
17 تا 22 |
832/0 |
مارتینز و همکاران (2010) |
ارزش درکشده |
23 تا 25 |
87/0 |
اگرت و یوگلا (2000) |
برای آزمون فرضیات از مدل معادلات ساختاری با بهرهگیری از نرمافزار LISRELو آزمون چاو با استفاده از نرمافزار SPSSاستفاده شده است. معادلات ساختاری روابط میان متغیرها را توسعه میدهد و دارای دو بخش عمده است که مدل اندازهگیری و مدل ساختاری است که به منظور اندازهگیری روابط بین متغیرهای مکنون و مشاهده شده به کار میرود (کفاشپور و همکاران، 1390).آزمون چاو برای اولین بار در سال 1960 میلادی توسط یک پروفسور مدیریت به نام گریگوری چاو و در ادبیات اقتصاد سنجی مطرح شد. هدف از این آزمون بررسی این سوال بود که آیا پارامترهای برآورد شده برای یک معادله رگرسیون برای دادهها در زمان اولیه در مورد دادههای زمان دوم همچنان ثابت است یا اینکه در طی زمان تغییر نموده است. در حقیقت معنادار بودن آزمون چاو دلیلی بر وجود اثر تعدیلگر برای متغیری است که مبنای تقسیمبندی و تفکیک کل جامعه به دو جامعه یا چند گروه شده است (عزیزی، 1392).
نتایج و یافتههای پژوهش
در این قسمت با انجام تحلیل مناسب به آزمون فرضیات پژوهش خواهیم پرداخت. همانطور که در نمودار 1 مشاهده میشود، برای آزمون فرضیات اصلی پژوهش از مدل مفهومی پژوهش و در حالت ضرایب معناداری استفاده شده است. در این حالت در صورتی که مقدار T-Valueاز 96/1 بیشتر و یا از 96/1- کمتر باشد، فرضیه صفر رد و فرضیة یک تأیید میگردد. مهمترین این شاخصها عبارتند از: GFI، AGFI، RMSR
حالتهای بهینه برای این آزمونها به شرح زیر است:
1- آزمون 2xهرچه کمتر باشد بهتر است، زیرا این آزمون اختلاف بین داده و مدل را نشان میدهد.
2- آزمون GFIو AGFIاز 90 درصد بایستی بیشتر باشد.
3- آزمون RMSRهرچه کمتر باشد بهتر است، زیرا این آزمون یک معیار برای میانگین اختلاف بین دادههای مشاهده شده و دادههای مدل است (هومن، 1390).
تحلیل عاملی تاییدی (روایی سازه) متغیرهای اعتماد، رضایت، وفاداری و تجربة برند
برای تحلیل عاملی تاییدی مرتبة اول متغیرهای فوق از مدلسازی معادلات ساختاری استفاده شده است. همان طور که در مدل مشخص است، تمامی بارهای عاملی مربوط به گویهها بالای 5/0 است که این نشان میدهد مدل مربوطه از روایی سازه برخوردار است.
اعتماد برند = ET رضایت برند = RE وفاداری برند = VA تجربه برند = TJ
|
نمودار 1- تحلیل عاملی تاییدی مرتبه اول متغیرهای اعتماد، رضایت، وفاداری و تجربه برند
تحلیل عاملی تاییدی (روایی سازه) متغیر تناسب درک شده برند
با توجه به اینکه متغیر تناسب درک شده برند دارای بعد است، برای این متغیر از تحلیل عاملی تاییدی مرتبه اول و دمو استفاده شده است. برای تحلیل عاملی تاییدی مرتبه اول متغیر فوق از مدلسازی معادلات ساختاری استفاده شده است. همانطور که در مدل مشخص است تمامی بارهای عاملی مربوط به گویهها بالای 5/0 است که این نشان میدهد مدل مربوطه از روایی سازه برخوردار است.
تناسب درکشده برند = TD تناسب طبقه = TE تناسب تصویر = TS
|
نمودار 2- تحلیل عاملی تاییدی مرتبه اول و دوم متغیر تناسب درک شده برند
آزمون نرمال بودن توزیع عاملها
جهت بررسی نرمال بودن دادهها از آزمون کلوموگراف- اسمیرنوف استفاده شده است، فرض صفر در این آزمون میگوید که دادهها از یک توزیع نرمال برخوردار هستند.
در این آزمون اگرسطح معناداری کمتر از 05/0باشد فرض صفر رد میشود و اگر سطح معناداری بیشتر از 05/0 باشد فرض یک پذیرفته میشود. نتایج مربوط به آزمون نرمال بودن عاملها در جدول 3 آورده شده است.
جدول 2- نتایج مربوط به نرمال بودن عاملها
|
تجربه برند |
تناسب درک شده برند |
وفاداری برند |
اعتماد برند |
رضایت برند |
ارزش درکشده |
تعداد |
187 |
187 |
187 |
187 |
187 |
187 |
آزمون K S |
952/0 |
877/0 |
616/0 |
632/0 |
944/0 |
876/0 |
سطح معناداری |
325/0 |
425/0 |
842/0 |
820/0 |
335/0 |
347/0 |
همانطور که در جدول 2 مشخص شده است سطح معناداری برای تمامی متغیرهای پژوهش از 05/0 بیشتر است و درنتیجه تمامی متغیرهای پژوهش از توزیع نرمال برخوردار هستند.
آزمون فرضیات پژوهش
برای آزمون فرضیات از مدل معادلات ساختاری با بهرهگیری از نرمافزار LISREL استفاده شده است. همانطور که در نمودار 1 مشاهده میشود، برای آزمون فرضیات اصلی پژوهش از مدل مفهومی پژوهش و در حالت ضرایب معناداری استفاده شده است. در این حالت در صورتی که مقدار T-Value از 96/1 بیشتر و یا از 96/1- کمتر باشد، فرضیة صفر رد و فرضیه یک تأیید میگردد.
جدول 3- شاخصهای نیکویی برازش برای مدل
ردیف |
معیارهای برازش مدل |
شاخص |
بعد |
حد مطلوب |
نتیجه |
1 |
کای دو نسبی |
122df"> |
31/1 |
> 3 |
قابل قبول |
2 |
ریشه میانگین مجذورات تقریب |
RMSEA |
041/0 |
> 1/0 |
برازش خوب |
3 |
ریشه مجذور ماندهها |
PMR |
056/0 |
حدود صفر |
قابل قبول |
4 |
شاخص برازش هنجار شده |
NFI |
93/0 |
< 90/0 |
بسیا خوب |
5 |
شاخص نرم برازندگی |
NNFI |
97/0 |
حدود یک |
بسیا خوب |
6 |
شاخص برازش تطبیقی |
CFI |
98/0 |
< 90/0 |
بسیا خوب |
7 |
شاخص برازش نسبی |
RFI |
92/0 |
< 90/0 |
بسیا خوب |
8 |
شاخص برازش اضافی |
IFI |
98/0 |
< 90/0 |
بسیا خوب |
9 |
شاخص برازندگی |
GFI |
94/0 |
< 90/0 |
بسیا خوب |
10 |
برازندگی تعدیلیافته |
AGFI |
90/0 |
< 90/0 |
بسیا خوب |
نمودار 3- آزمون تحلیل مسیر برای فرضیات پژوهش
در آزمون فرضیههای مورد نظر با استفاده از مدل معادلات ساختاری، اولاً خروجی نرمافزار نشاندهنده مناسب بودن مدل ساختاری برازشیافته برای آزمون فرضیهها است. همچنین نمودار 3، معناداری ضرایب و پارامترهای به دست آمده مدل ساختاری اعتماد، رضایت، تجربه، تناسب درک شده و وفاداری برند را نشان میدهد. ضرایب به دست آمده زمانی معنادار میباشند که مقدار آزمون معناداری آنها از عدد 96/1 بزرگتر و از عدد 96/1- کوچکتر باشد. همانطور که مشاهده میشود ضرایب معناداری میان اعتماد، رضایت، تجربه، تناسب درک شده و وفاداری برند به ترتیب برابر با 92/2، 56/6، 46/5 و26/4 است. بنابراین مدل ساختاری نشان میدهد اعتماد، رضایت، تجربه و تناسب درک شده برند به عنوان متغیرهای اثرگذار بر وفاداری برند در میان مصرف کنندگان لاستیک بارز در شهر کرمان است که این مطلب در جدول 4 به خوبی نمایش داده شده است.
جدول 4- نتایج حاصل از تحلیل مدلسازی معادلات ساختاری فرضیههای پژوهش
فرضیه |
ضریب استاندارد |
T-Value |
متغیر پیشبین |
متغیر ملاک |
نتیجه آزمون |
1 |
56/0 |
92/2 |
اعتماد برند |
وفاداری برند |
تایید |
2 |
87/0 |
56/6 |
رضایت برند |
وفاداری برند |
تایید |
3 |
77/0 |
46/5 |
تجربه برند |
وفاداری برند |
تایید |
4 |
63/0 |
26/4 |
تناسب درکشده برند |
وفاداری برند |
تایید |
در جدول 5، نتایج آزمون چاو را برای متغیرهای اعتماد برند، رضایت برند، تجربه برند و تناسب درک شده برند به عنوان مستقل، ارزش درک شده به عنوان متغیر تعدیلگر و وفاداری برند به عنوان متغیر وابسته را به نمایش میگذارد.
جدول 5- نتایج آزمون چاو
فرضیه |
متغیر مستقل |
متغیر وابسته |
متغیر تعدیلگر |
F |
sig |
اثر تعدیلگر |
نتیجه |
5 |
اعتماد برند |
وفاداری برند |
ارزش درکشده |
68/8 |
000/0 |
مثبت |
تایید |
6 |
رضایت برند |
وفاداری برند |
ارزش درکشده |
54/6 |
000/0 |
مثبت |
تایید |
7 |
تجربه برند |
وفاداری برند |
ارزش درکشده |
27/7 |
000/0 |
مثبت |
تایید |
8 |
تناسب درکشده برند |
وفاداری برند |
ارزش درکشده |
84/5 |
000/0 |
مثبت |
تایید |
با توجه به اینکه آمارههای F محاسبه شده در سطح خطای 05/0 معنادار هستند، میتوان گفت که متغیر ارزش درکشده در رابطه بین اعتماد برند، رضایت برند، تجربه برند و تناسب درکشده برند (متغیرهای مستقل) با وفاداری برند (متغیر وابسته)، به صورت تعدیلگر با اثر مثبت عمل میکند. بنابراین نتایج فرضیههای پنجم، ششم، هفتم و هشتم تایید میشود.
نتیجهگیری و پیشنهادها
یکی از زمینههای ثبات برند ایجاد وفاداری در اذهان و افراد است، شرکتها در جهت موفقیت در این زمینه میبایست از روشهای متفاوتی نسبت به رقبا در این زمینه استفاده کنند تا بتوانند در رقابت با دیگر برندها موفقتر باشند و توانسته باشند مولفة مهم و حیاتی وفاداری برند را در افراد ایجاد کنند. وفاداری برند موجب میگردد که برند در عرصه رقابت با رقبای سرسخت تحلیل نرود. از سوی دیگر، با توجه به رقابت روزافزون میان صنایع لاستیک ایرانی و خارجی و چالش جذب مشتریان جدید و حفظ مشتریان کنونی و وفادارسازی آنها به برند شرکت در چنین محیط رقابتی، صنایع لاستیک میبایست به دنبال شناسایی عوامل موثر بر وفاداری مشتریان به برند خود و اجرای استراتژیهای لازم در این زمینه باشند. وفاداری مشتریان به برند میتواند باعث افزایش سهم بازار شرکت شود و سهم بازار رابطه نزدیکی با نرخ بازگشت سرمایه و سودآوری شرکت دارد. وفاداری مشتریان به برند باعث تبلیغات دهان به دهان مثبت، ایجاد موانع اساسی برای ورود رقبا، توانمندتر ساختن شرکت در پاسخ به تهدیدات رقابتی، ایجاد فروش و درآمد بیشتر و کاهش حساسیت مشتریان به تلاشهای بازاریابی رقبا میشود. در نتیجة این پژوهش با هدف مطالعه و بررسی تأثیر تجربه، اعتماد و رضایت از برند بر وفاداری برند لاستیک بارز در شهر کرمان و ارایه الگویی در این زمینه انجام گردید.
نتایج به دست آمده از مدلسازی معادلات ساختاری در این پژوهش نشان میدهد تجربه، اعتماد و رضایت از برند بر وفاداری برند لاستیک بارز در شهر کرمان تأثیر معناداری دارد. از میان چهار متغیر به ترتیب رضایت برند با ضریب همبستگی 87/0، تجربه برند با ضریب همبستگی 77/0، تناسب درک شده برند با ضریب همبستگی 63/0 و اعتماد برند با ضریب همبستگی 56/0 بیشترین همبستگی را با وفاداری به برند در میان مصرفکنندگان لاستیک بارز در شهر کرمان داشتهاند.همچنین نتایج حاصل از آزمون چاو نشان میدهد اعتماد، رضایت، تجربه و تناسب درک شده برند از طریق متغیر تعدیگر ارزش درک شده تاثیر بیشتری بر وفاداری به برند در میان مصرفکنندگان لاستیک بارز دارد که این موضوع نشاندهنده اهمیت متغیر ارزش درک شده در رابطه فوق است. در نتیجه اهمیت ارزش درک شده به عنوان یک متغیر تعدیلگر در این پژوهش روشن میگردد. نکته مهم در ارتباط با ارزش درک شده این است که فعالیتهای بازاریابی عمدتاً براساس ارزش مشتری پایهریزی شده است. ارزش درک شده در بازاریابی به صورت ارزیابی مشتری از هزینهها و منافع کسب شده از خرید یک محصول یا خدمت تعریف میشود. نتایج پژوهشهای پیشین، حاکی از این است که ارزش درک شده رضایت مشتری و خریدهای آینده را افزایش میدهد (رنجبریان و همکاران، 1390).
یافتههای پژوهش، با نتایج محققانی نظیر سویینی و سوایت (2008)، لی و همکاران (2009) و سینگ و همکاران[22] (2012)در رابطه با تاثیر اعتماد به برند بر وفاداری برند، همخوانی دارد. برکسندووف و همکاران[23] (2009) در مطالعات خود نشان دادند که رضایت از برند نخستین کلید وفاداری به برند است که این مورد با رضایت از برند بر وفاداری به برند در پژوهش حاضر همخوانی دارد. ساهین و همکاران (2011) نیز در پژوهش خود به نتایج مشابه دست یافته بودند با این تفاوت که آنها در پژوهش خود به مطالعه و بررسی تأثیر تجربه، اعتماد و رضایت از برند بر وفاداری برند پرداخته بودند و ارزش درک شده در ابن رابطه در نظر گرفته نشده بود، بنابراین با توجه به یافتههای پژوهش به مدیران ارشد و بازاریابی مربوطه در کارخانه لاستیک بارز پیشنهاد میگردد:
- برای افزایش ارزش درک شده، بین خدمات دریافت شده و هزینه پرداخت شده توسط مشتری، تعادل برقرار شود و تعیین قیمتها به صورت منطقی و منصفانه صورت گیرد.
- برنامههای مربوط به وفادار ساختن مصرفکنندگان به برند باید ساده و در عین حال کاربردی باشد. این برنامهها باید طوری باشند که به همه عوامل اثرگذار بر وفاداری برند به طور مساوی توجه داشته باشد و در صورتی که با انجام یک پژوهش مشخص گردید که یکی از عومل تاثیرش بر وفاداری در حال کم شدن است با اقدام مناسب از سوی مدیران بازاریابی و ارایه یک راهکار مناسب در این زمینه به آن توجه ویژهای شود تا این عامل نیز به اثرگذاری خود بر وفاداری به برند ادامه دهد. با توجه به این که سرویس خدمات ارایه شده توسط این برند برای مصرفکننده رضایت خوبی را به دنبال داشته است.
- برای اینکه همچنان مشتریانی راضی و وفادار به محصول خود داشته باشند در جهت ایجاد سیستمی که بتوانند از مشتریان خود به طور مداوم نظرسنجی کنند و با آنان در ارتباط باشند بکوشند چراکه نیازهای مشتریان روز به روز در حال تغییر است و برای آنکه شرکت بتواند در این محیط به شدت رقابتی به فعالیت خود ادامه دهد باید خود را با نیازها و خواستههای در حال تغییر مشتری وفق دهد. همانطور که نتایج حاصل از پژوهش نشان میدهد اعتماد به این نام تجاری دارای کمترین میزان همبستگی با وفاداری است، بنابراین به مدیران و مسئلین در این شرکت پیشنهاد میشود با یک برنامهریزی درست و صحیح در این زمینه به افزایش اعتماد به نام تجاری حود مبادرت ورزند.
- در برنامهریزی یک سازمان توجه به نیازها و خواستههای مشتریان میبایست در اولویت قرار گیرد و تمام افراد باید در جهت محصولی با کیفیت و با ارزش درک شده بالا برای مشتری تلاش نمایند.
پیشنهادهایی برای پژوهشهای آینده
1- پیشنهاد میشود از دیدگاههای مختلف (وفاداری رفتاری و وفاداری نگرشی) در ارتباط با وفاداری به برند پژوهشهایی صورت پذیرد تا وفاداری به برند با دقت بیشتری مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
2- انجام همین پژوهش با ضافه کردن سایر متغیرهای بازاریابی در صنایع دیگر.
3- انجام مطالعات مقایسهای میان صنایع لاستیک و صنایع دیگر، جهت تعیین اختلافات میان ادارکات مشتریان در رابطه با عوامل موثر بر وفاداری به برند.