The Role of Mental Accounting in Controlling the Household Overspending Behavior

Document Type : Original Article

Authors

1 Assistant Professor, Department of Accounting, Faculty of Humanities and Social Sciences, University of Kurdistan, Sanandaj, Iran

2 MA Student, Department of Accounting, Faculty of Humanities and Social Sciences, University of Kurdistan, Sanandaj, Iran

Abstract

Overspending is the act of spending more money than you have or more than was planned or agreed upon. Controlling overspending behaviors through lifestyle modification can help households. Therefore, the purpose of this study is to investigate the role of mental accounting in controlling the behavior of household overspending. The population of this study is the heads of households in Kurdistan province. This study includes three dependent variables: income overspending, expected overspending, and credit overspending. Independent variables also include three groups: financial mental accounts, expenditure forecasting, and saving goals. Required data were collected through a questionnaire. To test the hypotheses, a multinomial logistic regression has been used. According to the research results, financial mental accounts such as current accounts, savings accounts, and investments along with variables such as age, household size, and housing status affect the behavior of income overspending. Research findings also show expenditure forecasting such as basic expenses, special expenses, healthcare, housing and durables, support for the family, and empowerment expenses, along with variables such as gender, household size, and housing status affect the expected overspending behavior. Finally, savings goals such as retirement/securities, love/family, esteem/luxuries, and self-actualization along with variables such as housing status and car status affect credit overspending.
Introduction:
Overspending is one of the serious problems of today's households. Understanding and controlling overspending behaviors can play an important role in the financial management and lifestyle modification of households. Overspending is the act of spending more money than one has or more than was planned or agreed upon. As such, the more people's knowledge and attention increase regarding the prediction of overspending behavior, the more rational their planning and financial decisions will be. Mental accounting is one of the effective factors that can help control overspending behavior. This means that mental accounting can help people in establishing a balance between the income and expenses, rationalizing expectations, paying debts on time, and strengthening the spirit of saving and investing. The purpose of the present study is to investigate the role of mental accounting in controlling the behavior of household overspending.
 
Methodology:
This study is applied in terms of purpose and descriptive-survey in terms of the data collection method. The population of the study is the heads of households in Kurdistan province, and the sample size is 315 people. This study includes three dependent variables: income overspending, expected overspending, and credit overspending. The independent variables are financial mental accounts, expenditure forecasting, and saving goals. The required data were collected through a questionnaire. To test the hypotheses, a multinomial logistic regression was used.
 
 Findings:
In this study, in addition to the main factors, the effects of six demographic variables (gender, age, education, household size, personal housing, and personal vehicle) on people's overspending behaviors have been studied. The main factors related to the first dependent variable (income overspending behavior) are liquid assets, savings, investment, retirement, and insurance. The main factors related to the second dependent variable (expected overspending behavior) are six items, which are: basic expenses, special expenses, healthcare, housing and durables, supports for family, and business. The main factors related to the third dependent variable (credit overspending behavior) include six items, which are: basic needs, emergency/safety, retirement/security, love/family, esteem/luxuries, and self-actualization. According to the research results, financial mental accounts such as current accounts, savings accounts, and investment along with variables such as age, household size, and housing status affect the behavior of income overspending. Research findings also show expenditure forecasting such as basic expenses, special expenses, healthcare, housing and durables, supports for family, and empowerment expenses, along with variables such as gender, household size, and housing status affect the expected overspending behavior. Finally, savings goals such as retirement/securities, love/family, esteem/luxuries, and self-actualization along with variables such as housing status and car status affect credit overspending. The results also show that the effect of each of the main and demographic factors on each of the dependent variables differs from each other.
 Conclusion:
Most households do not have a correct understanding of overspending behaviors. Therefore, distinguishing between issues such as income overspending behavior, expected overspending behavior, and credit overspending behavior, while presenting a clear picture of overspending behaviors, can help households in controlling such behaviors. Generally, the inability to manage household finances shows itself in the form of overspending, running up credit debt, and worrying about their future. These cases can have destructive effects on the future of households. Mental accounts as a self-control instrument can help households resist overspending behaviors. Finally, although financial planning and discipline are difficult to attain, careful planning can help households to set appropriate mental accounts. This work can help households avoid overspending behaviors and to set them on the path to financial well-being.
 

Keywords

Main Subjects


مقدمه

به‌دلیل پیچیدگی‌های منحصربه‌فرد رفتارهای انسانی و اثرات محیط پیرامونی، بسیاری از خانوارها از نظم‌دهی به الگوهای مصرف خود ناتوان‌اند. چنین خانوارهایی عموماً با مشکلات عدیدۀ مالی همچون مصرف افراطی (ول‌خرجانه)، بدهی‌های غیرمتعارف، نداشتن پس‌انداز برای روز مبادا، پس‌اندازنکردن برای دوران بازنشستگی مواجه‌اند؛ برای مثال، براساس گزارش خبرگزاری ایمنا، حداقل هزینۀ زندگی در سال 1399 برای هر خانوار تهرانی در حدود 10 میلیون تومان در ماه بوده است (زمانی‌نژاد، 1400). ازآنجاکه درآمد بسیاری از خانوارهای تهرانی در این مقطع زمانی کمتر از این مبلغ بوده است، مدیریت هزینه در بین این‌گونه خانوارها از اهمیت بالایی برخوردار است. شناخت و کنترل رفتارهای مصرف افراطی ازجمله ضروریات زندگی امروزی است؛ زیرا می‌تواند به خانوارها در مدیریت امور مالی و ثبات مالی زندگی کمک کند.

پیش‌نیاز بهره‌مندی از الگوی مصرف سالم در بزرگسالی، توانایی کنترل رفتارهای مصرف افراطی در دوران جوانی و نوجوانی است. پژوهش‌های مرتبط با رفتارهای مصرف افراطی عمدتاً بر سه حوزۀ زیر متمرکزند:

1) موضوع مصرف افراطی (یعنی مصرف کالاهای لوکس و پرطمطراق، خرج‌های غیرضروری و پس‌اندازنکردن؛ 2) نظریه‌های مرتبط با مصرف افراطی (یعنی الگوی مصرف افراطی گروه جمعیتی خاص و ارتباط بین مصرف افراطی با ویژگی‌های شخصیتی؛ 3) تجزیه‌وتحلیل پیامدهای مصرف افراطی (یائو چنگ[1]، 2017). هدف هر سه مورد فوق، کنترل رفتارهای مصرف افراطی است. براساس فرضیۀ چرخۀ زندگی رفتاری (چیما و سومان[2]، 2006)، حسابداری ذهنی ازجمله ابزارهای مؤثر بر کنترل رفتارهای مصرف افراطی است (شفرین و تالر[3]، 1988). در همین راستا، پژوهش حاضر تلاش دارد تا ازطریق تأکید بر نقش‌آفرینی سه حساب ذهنی (حساب‌های ذهنی مالی، اهداف پس‌انداز و پیش‌بینی مخارج) در کنترل رفتارهای مصرف افراطی افراد به تقویت منابع پژوهش کمک کند.

عموماً بیشتر افراد و خانوارها درک صحیح و درستی از رفتارهای مصرف افراطی ندارند. در سال‌های اخیر حوزۀ پژوهشی جدیدی با عنوان تأمین مالی شخصی در علم روان‌شناسی پدیدار شده که هدفش بررسی نحوه و میزان دقت پیش‌بینی افراد از هزینه‌های آتی‌شان است. براساس نتایج پژوهش پیتز و بوهلر[4] (2009) معمولاً افراد دیر متوجه تبعات رفتارهای مصرف افراطی خود می‌شوند.

برای تفهیم موضوع فرض می‌شود شخصی با درآمد سالانه 100 واحد پولی قصد خرید خودرویی به‌مبلغ 40 واحد پولی را دارد. علاقۀ او به اجناس لوکس، باعث شده است تا او چنین مبلغ غیرمتعارفی را برای خرید این کالا صرف کند. این موضوع می‌تواند بر سایر مخارج او همچون هزینه‌های روزمره و پس‌انداز تأثیرگذار باشد. درصورت بروز رفتار منطقی و حذف هزینه‌های غیرضروری از بودجه، او می‌تواند خودرویی را متناسب با شئونات زندگی خود خریداری کند. در این پژوهش بر تفاوت بین مصرف افراطی درآمد، هزینه‌های افراطی موردانتظار و خرج‌های افراطی اعتباری تأکید می‌شود. مصرف افراطی درآمد زمانی اتفاق می‌افتد که هزینه‌ها بیشتر از درآمدها باشد. هزینه‌های افراطی به‌معنای خرج بیش از سقف بودجۀ تعیین‌شده است. مخارج افراطی اعتباری زمانی به وقوع می‌پیوندد که فرد نه‌تنها به فکر بازپرداخت بدهی‌ها نیست، بلکه مدام بدهی‌های خود را نیز افزایش می‌دهد. ویژگی بعدی پژوهش حاضر ایجاد تمایز بین سه دیدگاه متفاوت مرتبط با رفتارهای مصرف افراطی است. هرچه شناخت و دقت افراد درخصوص پیش‌بینی رفتار مصرف افراطی افزایش یابد، به‌همان میزان برنامه‌ریزی مالی و تصمیم‌گیری‌شان منطقی‌تر خواهد شد.

هرچند افراد پیش‌بینی‌هایی را درخصوص مصرف افراطی خود انجام می‌دهند، ممکن است این پیش‌بینی‌ها سوگیرانه باشد. به‌اعتقاد فیشر (1993) برخی از افراد برای کسب مقبولیت اجتماعی تمایل دارند هزینه‌ها را کمتر از درآمدها گزارش کنند؛ چراکه آنها از انتقاد و بدبینی دیگران به خود در هراس هستند. طبق نتایج پژوهش یوح و هانا[5] (2010) برخی افراد که دارایی‌های مالی زیادی دارند، برداشت بیش‌ازحد از منابع پس‌اندازشده را خرج افراطی تلقی نمی‌کنند. همچنین، نتایج پژوهش پیتز و بوهلر (2009) نشان داد براساس تجربه، افراد عمدتاً تمایل دارند تا مخارج آتی خود را کمتر از حد برآورد کنند.

حسابداری ذهنی به افراد در دسته‌بندی هزینه‌ها، تخصیص منابع درآمدی به این دسته‌ها، بودجه‌بندی و تجزیه‌وتحلیل هزینه‌ـ‌منفعت کمک می‌کند. دسته‌بندی هزینه‌ها ازطریق کاهش پیچیدگی انتخاب‌های پیشِ‌روی خانوارها به ساده‌سازی فرایند برنامه‌ریزی مالی آنان کمک می‌کند. بودجه‌بندی ضمن شفاف‌سازی قوانین مخارج، پرداخت‌ها را منطقی‌تر می‌کند و تبعیت از اصول را تشویق می‌کند (ژانگ و ساسمن[6]، 2017). افراد و خانوارها اغلب تلاش می‌کنند بین انتخاب‌های هزینه‌ای مختلف نوعی توازن برقرار کنند.

از جمله دلایل اصلی بروز رفتارهای مصرف افراطی، ناتوانی در تدوین و اجرای برنامه‌ریزی‌های مالی است که این امر نیز به‌سهمِ‌خود خود باعث بودجه‌ریزی ضعیف، انجام هزینه‌های تکانشی و یا اعتیادگونه (صرف ازنظر توان مالی) و تقبل بدهی‌های غیرمتعارف می‌شود (گرابمن و همکاران[7]، 2011)؛ بنابراین، اگر کسی نگران مصرف افراطی درآمدهای خود باشد (به‌خصوص افراد کم‌درآمد)، ضرورت دارد ضمن تلاش برای افزایش درآمد و ثروتش، اهدافی را نیز برای پس‌انداز مشخص کند و همچنین، باید بتواند توازنی بین درآمدها و هزینه‌هایش ایجاد کند. اگر کسی به‌طور مداوم از مخارج افراطی خود پشیمان می‌شود، شاید وقت آن رسیده باشد که ازطریق بازنگری در انتظارات خود بتواند مسیر رفاه مالی‌اش را هموار کند. اگر کسی بدهی‌های خود را پرداخت نمی‌کند، ضرورت دارد فکری به‌ حال کاهش بدهی‌هایش کند و درضمن، برای تقویت روحیۀ پس‌انداز و سرمایه‌گذاری گام‌های جدی بردارد. حسابداری ذهنی ابزاری است که می‌تواند به افراد در تحقق موارد فوق کمک کند؛ بنابراین، هدف پژوهش حاضر مطالعه و بررسی اثرات حسابداری ذهنی (شامل سه حساب ذهنی) بر رفتارهای مصرف افراطی است. مدل مفهومی و متغیرهای پژوهش در شکل 1 ارائه شده است.

 

 

پیشینۀ پژوهش

بسیاری از پژوهشگران دانشگاهی و سیاست‌گذاران، به رابطۀ بین هزینه‌های مصرف و ثروت شخصی توجه کرده‌اند. اثر ثروت (رابطۀ مثبت بین مصرف و سرمایه‌گذاری) را می‌توان نظریه‌ای اثرگذار محسوب کرد. نتایج پژوهش اِسکولی و وُردن[8] (2008) نشان داد اثر ثروت نه‌تنها به میزان ثروت، به ترکیب آن نیز بستگی دارد؛ ازاین‌رو، پژوهش حاضر تلاش می‌کند تا نحوۀ اثرگذاری رفتارهای مصرف افراطی بر حساب‌های ذهنی ثروت، اهداف پس‌انداز و پیش‌بینی هزینه‌ها را مطالعه و بررسی کند.

براساس فرضیۀ چرخۀ زندگی، تلاش و اهتمام افراد بر این است که بتوانند هزینه‌های زندگی خود را ازطریق برقراری توازن بین منابع درآمدی و الگوی مصرف مدیریت کنند (برناردلی و همکاران[9]، 2022). براساس این فرضیه، افراد عاقل معمولاً تلاش دارند از رفتارهای مصرف افراطی اجتناب کنند؛ به‌هرحال، ممکن است افراد در اواسط زندگی‌شان با برخی از حوداث پیش‌بینی‌نشده همچون نیاز به استقراض بیشتر، بدهکاری و یا حتی ورشکستگی، نوسانات درآمدی، بازنشستگی پیش‌ازموعد و یا ازکاراُفتادگی مواجه شوند (مک‌گرگور و آلیس[10]، 2003). به‌طور مشابه، ممکن است افراد مسن به‌دلیل کاهش شدید درآمدهای قابل‌مصرف و افزایش هزینه‌های مربوط به سلامتی دوران بازنشستگی دچار ناتوانی مالی شوند.

 

نظریۀ حسابداری ذهنی[11]

از دید تالر (1999) حسابداری ذهنی مجموعه‌ای از فعالیت‌های شناختی است که ازسوی افراد و خانوارها برای سامان‌دهی، ارزیابی و پیگیری رویدادهای مالی استفاده می‌شود. فرض بر این است که حسابداری ذهنی بتواند در تحقق سه هدف زیر مؤثر واقع شود: الف) ساده‌سازی تصمیمات؛ ب) تقویت خودکنترلی افراد در مواجهه با خریدهای وسوسه‌انگیز و غیرضروری؛ ج) حداکثرسازی پیامدهای مثبت حاصل از تصمیمات (ژانگ و ساسمن، 2018).

مطالعات انجام‌شده دربارۀ حسابداری ذهنی را می‌توان چنین خلاصه کرد: الف) بخشی از مطالعات مربوط به ادراکات و ارزیابی نتایج است؛ برای مثال، از دید افراد، ارزش دو سود به‌صورت مجزّا بیشتر از ارزش یکپارچۀ آنها است (مرکل و همکاران، 2021). همچنین، گاهی اوقات از دید افراد، مفیدبودن و منصفانه‌بودن معامله‌ای به‌مراتب مهم‌تر از ارزش حاصل از خود معامله است (موهل‌باخر و همکاران، 2011)؛ ب) بخشی دیگر از مطالعات مربوط به جنبه‌های زمانی حسابداری ذهنی است. معمولاً افراد موجودی حساب خود را گاهی یا به‌ندرت بررسی می‌کنند. این امر بر ارزیابی بودجه‌ای و درنتیجه مخارج مربوطه اثرگذار است (موهل‌باخر و کرچلر[12]، 2019). برای مثال، زمانی که پرداخت صورت‌حساب‌ها به‌صورت ماهانه باشد و به‌صورت دوره‌ای نیز ارزیابی شوند، کاهش درآمد ماهیانه می‌تواند بر هزینه‌های غیرمکرر که مبلغ آنها بیش از یک سقف معیّن باشد، اثرگذار باشد (چمبرز و اسپنسر[13]، 2008)؛ ج) سومین بخش از مطالعات حسابداری ذهنی که احتمالاً اصلی‌ترین بخش آن نیز هست، شامل فرایند بودجه‌بندی می‌شود. افراد تمایل دارند پول و موارد مصرف آن را عنوان‌گذاری و دسته‌بندی کنند. به‌عبارت دیگر، افراد فعالیت‌های مالی خود را به گروه‌های مشخصی همچون مسکن، غذا و سرگرمی دسته‌بندی می‌کنند و برای هرکدام نیز یک سقف بودجه‌ای مشخصی تعیین می‌کنند (داداشی و همکاران، 2022). برای مثال، ممکن است هر بخش از هزینه‌ها به یک دستۀ مشخص اختصاص یابد؛ زیرا هزینه‌ها برای تحقق یک هدف معیّن (برای مثال، تغذیه یا سرگرمی)، یا دارای سقف مشخصی (برای مثال، کارهایی که با 10 واحد پولی قابل‌انجام هستند)، یا دارای روشی یکسان برای پرداخت (کارت اعتباری و یا نقدی)، یا در یک مکان مشخص رخ می‌دهند (برای مثال، فروشگاه لوازم خانگی، داروخانه یا تعطیلات تابستانی). هدف سامان‌دهی هزینه‌ها درقالب حساب‌های ذهنی کاهش هزینه‌های محاسباتی مرتبط با تصمیمات هزینه‌ای، تسهیل خودکنترلی و جلوگیری از مصرف افراطی است (حبیبه و همکاران، 2018). به‌عبارت دیگر، هدف افراد از به‌کارگیری حسابداری ذهنی، ردیابی هزینه‌های مرتبط با فعالیت‌های موردعلاقه و همچنین، پس‌انداز برای چیزهای غیرمکرر، اما موردنیاز است (موهل‌باخر و کرچلر، 2013).

 

حسابداری ذهنی و مصرف افراطی

حسابداری ذهنی به‌عنوان ابزار خودکنترلی می‌تواند به افراد در جلوگیری از مصرف اضافی کمک کند (لیو و همکاران[14]، 2019). از حسابداری ذهنی می‌توان برای تبیین فرایند کدگذاری، دسته‌بندی و ارزیابی پیامدهای اقتصادی مصرف استفاده کرد (تالر، 1999). به‌اعتقاد شفرین و تالر (1988) افراد ممکن است به‌صورت ذهنی دارایی‌های خود را به سه دسته (درآمد جاری، دارایی جاری و درآمدهای آتی) تقسیم کنند. نتایج پژوهش لوین[15] (1998) نشان داد افراد تمایل زیادی دارند تا از محل دارایی‌های جاری (نقدینگی فعلی) به‌جای درآمدهای آتی (پس‌اندازهای دوران بازنشستگی) هزینه کنند. لوین در پژوهش خود از نظریۀ چرخۀ زندگی رفتاری استفاده کرد و دریافت که دارایی‌های مندرج در حساب‌های بانکی کمترین هزینۀ ذهنی را دارد؛ به‌این‌معنی که مقاومت این‌گونه دارایی‌ها دربرابر وسوسه‌های خرجْ پایین است. دارایی‌های مندرج در حساب‌های پس‌انداز کوتاه‌مدت هزینه‌های ذهنی متوسطی دارند؛ زیرا تا حدودی درمقابل وسوسه‌های خرج مقاومت می‌کنند. دارایی‌های مندرج در حساب‌های پس‌انداز بلندمدت هزینه‌های ذهنی بالایی دارند؛ زیرا کاملاً درمقابل وسوسه‌های خرج مقاومت می‌کنند. برای مثال، اگر فردی 1000 واحد پولی در یک حساب جاری داشته باشد، به‌راحتی آن ‌را مصرف خواهد کرد؛ اما اگر این مبلغ در یک حساب پس‌انداز بلندمدت نگه داشته شود، فرد کمتر دچار وسوسه برای خرج آن می‌شود.

نتایج پژوهش اورمینسکی و گوسوامی[16] (2015) نشان داد اهداف پس‌انداز و هزینه‌های پیش‌بینی‌شده می‌تواند به‌عنوان مکانیسم خودکنترلی به افراد در اجتناب از مصرف افراطی کمک کند. براساس نتایج پژوهش چیما و سومان (2006) افراد از طریق تدوین بودجه برای دسته‌های مختلف مخارج در تلاش‌اند تا از رفتارهای مصرف افراطی پرهیز کنند. علاوه‌بر پایبندی به بودجه، پس‌انداز برای خریدهای بزرگ‌تر نیز می‌تواند روش مؤثری برای کنترل رفتارهای مصرف افراطی باشد (شفیر و تالر، 2006). به‌اعتقاد یائو و چنگ (2017) افرادی که قبل از اتخاذ هرگونه تصمیم پس‌انداز و سرمایه‌گذاری با یک مشاور مالی مشورت کرده باشند، احتمال رفتار مصرف افراطی‌شان کاهش می‌یابد. به‌علاوه، نتایج پژوهش دونو‌ـ‌آدونسو و بسنت[17] (2019) نشان داد مصرف افراطی اعتباری ممکن است ناشی از برداشت نادرست از درآمد و دسترسی اینترنتی باشد؛ زیرا به‌لحاظ روان‌شناسی، خرج‌کردن از طریق کارت اعتباری (بدهی) به‌اندازۀ خرج نقدی دردناک نیست. افراد زمانی می‌توانند بر رفتارهای مصرف افراطی فائق آیند که افق برنامه‌ریزی بلندمدت داشته باشند.

 

حساب‌های ذهنی مالی

پیش‌بینی مخارج

اهداف پس‌انداز

مصرف افراطی درآمد

مصرف افراطی مورد انتظار

مصرف افراطی اعتباری

مسکن شخصی

سن

اندازۀ خانوار

جنسیت

متغیرهای مستقل

حسابداری ذهنی

متغیرهای وابسته

رفتار مصرف افراطی

متغیرهای کنترلی

 

خودرو شخصی

تحصیلات

شکل 1: مدل مفهومی پژوهش؛ اقتباس‌شده از پژوهش سوئی و همکاران (2021)

 

 

فرضیه‌های پژوهش

فرضیۀ اول: حساب‌های ذهنی مالی (ثروت) بر رفتار مصرف افراطی درآمد تأثیر معناداری دارد.

فرضیۀ دوم: پیش‌بینی مخارج بر رفتار مصرف افراطی موردانتظار تأثیر معناداری دارد.

فرضیۀ سوم: اهداف پس‌انداز بر رفتار مصرف افراطی اعتباری (ازطریق مشوّق‌ها/کارت‌های اعتباری) تأثیر معناداری دارد.

 

متغیرهای پژوهش

براساس مدل مفهومی توضیحات مرتبط با متغیرهای وابسته و متغیرهای مستقل به‌شرح زیر است:

مصرف افراطی درآمد (متغیر وابسته): این متغیر بیانگر سه حالت برابری، فزونی و یا کاستی هزینه‌های یک خانوار از درآمدهای آن در طول سال گذشته است. برای سنجش این متغیر از سؤال سه‌گزینه‌ای زیر استفاده شده است:

در طی 12 ماه گذشته، در مقایسه با درآمدها، وضعیت هزینه‌ای خانوار شما چگونه بوده است؟

«هزینه‌ها با درآمد برابر بوده است»، «هزینه‌ها از درآمد بیشتر بوده است»، «هزینه‌ها از درآمد کمتر بوده است».  

مصرف افراطی موردانتظار (متغیر وابسته): این متغیر بیانگر سه حالت برابری، فزونی و یا کاستی هزینه‌های واقعی یک خانوار از هزینه‌های موردانتظار در طول سال گذشته است. برای سنجش این متغیر از سؤال سه‌گزینه‌ای زیر استفاده شده است:

در طی 12 ماه گذشته، در مقایسه با پیش‌بینی‌ها یا انتظارات، وضعیت هزینه‌ای خانوار شما چگونه بوده است؟

«هزینه‌ها با انتظارات برابر بوده است»، «هزینه‌ها از انتظارات بیشتر بوده است»، «هزینه‌ها از انتظارات کمتر بوده است».  

مصرف افراطی اعتباری (متغیر وابسته): این متغیر بیانگر سه حالت پرداخت منظم، نامنظم بدهی‌ها و یا عدم استفاده از بدهی‌ها (ناشی از مشوّق‌ها/کارت‌های اعتباری) در طول سال گذشته است. برای سنجش این متغیر از سؤال سه‌گزینه‌ای زیر استفاده شده است:

در طی 12 ماه گذشته، وضعیت پرداخت بدهی‌های خانوار شما چگونه بوده است؟

«پرداخت منظم بدهی‌ها»، «پرداخت نامنظم بدهی‌ها»، «عدم استفاده از بدهی‌ها».  

حساب‌های ذهنی (ثروت) مالی (متغیر مستقل): شامل چهار متغیر حساب‌های جاری، حساب‌های پس‌انداز، سرمایه‌گذاری و برنامه‌ریزی برای دوران بازنشستگی است؛ به‌این‌معنی که چقدر از درآمد خانوارها به هرکدام از این موارد اختصاص می‌یابد. برای سنجش هرکدام از متغیرهای این بخش از یک سؤال سه‌گزینه‌ای (کم، متوسط و زیاد) استفاده شده است.

پیش‌بینی مخارج (متغیر مستقل): شامل شش متغیر هزینه‌های ضروری (اصلی) زندگی، هزینه‌های موردی (مانند اسباب‌کشی، عروسی فرزندان و کمک به مؤسسات خیریه)، هزینه‌های مراقبت‌های بهداشتی، هزینۀ تعمیرات اثاثیۀ منزل، هزینه‌های حمایت و پشتیبانی از اعضای خانواده، هزینه‌های توانمندسازی شخصی است. برای سنجش هرکدام از متغیرهای شش‌گانه از سه سؤال دوگزینه‌ای (بله و خیر) استفاده است.

اهداف پس‌انداز (متغیر مستقل): شامل شش متغیر نیازهای اولیه (فیزیولوژیک)، نیازهای اضطراری، نیازهای دوران بازنشستگی، نیازهای عاطفی و اجتماعی، نیازهای تفریحی و تجملاتی و نیازهای خودشکوفایی است. برای سنجش هرکدام از متغیرهای شش‌گانه از سه سؤال دوگزینه‌ای (بله و خیر) استفاده است.

در پژوهش حاضر متغیرهای کنترلی عبارت‌اند از: جنسیت، سن، تحصیلات، اندازۀ خانوار، مسکن شخصی و خودرو شخصی.

 

روش‌شناسی پژوهش

پژوهش حاضر از نوع کاربردی و به‌شیوۀ پیمایشی‌ـ‌تحلیلی انجام شده است. جامعۀ آماری پژوهش حاضر شامل خانوارهای ساکن استان کردستان و دورۀ زمانی آن تابستان و پاییز سال 1400 است. ازآنجا‌که تعداد جامعۀ آماری نامحدود فرض شده است، با استفاده از فرمول کوکران تعداد نمونه 384 نفر برآورد شد. با تلاش‌های صورت‌گرفته 323 پرسشنامه عودت داده شد که درنهایت، 315 پرسشنامه قابل‌استفاده تشخیص داده شد. نرخ بازگشت پرسشنامه‌ها 82 درصد است که در سطح مطلوبی قرار دارد (کوک و همکاران، 2000).

برای آزمون فرضیه‌های پژوهش از رگرسیون لجستیکی چندعاملی استفاده شده است. داده‌های موردنیاز ازطریق پرسشنامه گردآوری شده است. برای طراحی پرسشنامه از پیشینۀ پژوهش به‌خصوص پژوهش‌های شیائو آندرسون[18] (1997)، شفرین و استاتمن (2000)، آدامز و کوکوئچا[19] (2010)، لی و همکاران (2010) و لی و هانا (2015) استفاده شده است. 

پیش از توزیع گستردۀ پرسشنامه، ابتدا تعداد 15 پرسشنامه بین کارشناسان خبره با هدف حداقل‌سازی ابهامات و اشکالات احتمالی توزیع شد. براساس نتایج حاصل از توزیع اولیه، تغییرات کمی در پرسشنامه اعمال شد. سپس نسخۀ نهایی پرسشنامه بین جامعۀ آماری توزیع شد. در تکمیل بخشی از پرسشنامه که به‌صورت آنلاین صورت گرفت، با مدیران سایت‌ها تماس حاصل شد و از آنها درخواست شد ضمن قراردادن پرسشنامه در سایت از اعضا نیز درخواست کنند با پژوهشگران همکاری لازم را به عمل آورند. بخش دیگر پرسشنامه به‌صورت مستقیم برای افرادی که شمارۀ تماس‌شان در اختیار بود، ارسال شد و سپس از آنها درخواست شد که پرسشنامه را تکمیل کنند.

 

تحلیل یافته‌های پژوهش

در این بخش ابتدا به اطلاعات جمعیت‌شناختی پژوهش اشاره می‌شود (جدول 1). 

 

جدول 1: اطلاعات جمعیت‌شناختی

متغیر

گویه

درصد

متغیر

گویه

درصد

جنسیت

مرد

3/54

 

تحصیلات

دیپلم و پایین‌تر

5/36

زن

7/45

فوق‌دیپلم

9/15

 

سن

کمتر از 35 سال

7/46

لیسانس

8/36

35 تا 55 سال

4/39

فوق‌لیسانس و دکتری

8/10

بیشتر از 55 سال

0/14

تعداد اعضای خانوار

دو نفر

1/17

مسکن شخصی

دارد

2/55

سه نفر

6/22

ندارد

8/44

چهار نفر

2/36

خودرو شخصی

دارد

6/47

پنج نفر و بیشتر

1/24

ندارد

4/52

 

 

 

 

 

باتوجه‌به جدول 1، 3/54درصد پاسخ‌دهندگان مرد و 7/45درصد آنان نیز زن بودند. سن، مدرک تحصیلی و تعداد اعضای خانوار بیشتر پاسخ‌دهندگان به‌ترتیب کمتر از 35 سال (7/46درصد)، لیسانس (8/36درصد) و چهار نفر (2/36درصد) بود. همچنین، 2/55درصد از پاسخ‌دهندگان مسکن شخصی و 6/47درصد نیز خودرو شخصی داشتند.

 

تحلیل یافته‌های پژوهش

در پژوهش حاضر برای آزمون فرضیه‌ها از رگرسیون لجستیک چندجمله‌ای استفاده شده است. رگرسیون لجستیک چندجمله‌ای مدلی است که از آن برای پیش‌بینی احتمالات مرتبط با نتایج متفاوت یک متغیر وابستۀ طبقه‌بندی‌شده براساس مجموعه‌ای از متغیرهای مستقل (با هر مقیاسی) استفاده می‌شود. رگرسیون لجستیک چندجمله‌ای مجموعه‌ای از ضرایب را برای مقایسه‌های دوبه‌دو با مبناقراردادن یکی از گروه‌ها به‌عنوان گروه مرجع فراهم می‌کند. برای هر فرضیه، خروجی نرم‌افزار شامل شش جدول به‌شرح زیر است:

 

1) جدول خلاصۀ پردازش عنصرها[20]

این جدول بیانگر تعداد عنصرهای متغیرهای وابسته و تعداد عنصرهای متغیرهای مستقل دووَجهی است. ازآنجاکه بخش متغیرهای جمعیت‌شناختی شامل متغیرهای مستقل دووَجهی نیز هست، از ذکر آنها در این بخش خودداری شده است. متغیرهای وابسته شامل سه متغیر است که به‌ترتیب عبارت‌اند از: رفتار مصرف افراطی درآمد، رفتار مصرف افراطی موردانتظار و رفتار خریدهای افراطی. هر متغیر نیز شامل سه رسته است. سه رستۀ متغیر وابستۀ اول عبارت‌اند از: برابری هزینه با درآمد، فزونی هزینه بر درآمد و کاستی هزینه بر درآمد. سه رستۀ متغیر وابستۀ دوم عبارت‌اند از: برابری هزینه با انتظارات، فزونی هزینه از انتظارات و کاستی هزینه از انتظارات. سه رستۀ متغیر وابستۀ سوم عبارت‌اند از: پرداخت منظم بدهی‌ها، پرداخت نامنظم بدهی و عدم استفاده از بدهی‌ها.

جدول 2: خلاصۀ پردازش عنصرهای مرتبط با متغیرهای وابسته

 

متغیر وابستۀ اول

متغیر وابستۀ دوم

متغیر وابستۀ سوم

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

رستۀ اول

82

0/26

108

3/34

128

6/40

رستۀ دوم

175

6/55

119

8/37

116

8/36

رستۀ سوم

58

4/18

88

9/27

71

5/22

جمع

315

100

315

100

315

100

 

طبق جدول فوق برای متغیر وابستۀ اول رستۀ «فزونی هزینه بر درآمد» دارای بیشترین فراوانی و رستۀ «کاستی هزینه بر درآمدۀ دارای کمترین فراوانی است. برای متغیر وابستۀ دوم رستۀ «فزونی هزینه از انتظارات» دارای بیشترین فراوانی و رستۀ «کاستی هزینه از انتظارات» دارای کمترین فراوانی است. برای متغیر وابستۀ سوم رستۀ «پرداخت منظم بدهی‌ها» دارای بیشترین فراوانی و «عدم استفاده از بدهی‌ها» دارای کمترین فراوانی است.

 

2) جدول اطلاعات برازش مدل[21]

این جدول بیانگر این نکته است که آیا مدل اصلی (شامل همۀ متغیرهای مستقل) در مقایسه با مدل اولیه (بدون لحاظ متغیرهای مستقل) از برازش مناسبی برخوردار است یا خیر. این جدول شامل یک آزمون خی‌دو نسبت درست‌نمایی است. ردیف اول، مدل را بدون توجه به متغیرهای مستقل بررسی می‌کند. ردیف دوم (نهایی) مدل را با فرض ورود متغیرهای مستقل بررسی می‌کند. ردیف دوم بیانگر این است که آیا متغیرهای اضافه‌شده به‌میزان چشمگیری باعث بهبود مدل در مقایسه با ردیف اول (بدون ورود متغیرهای مستقل) می‌شود یا خیر. اگر سطح معناداری ردیف دوم کمتر از 05/0 باشد، آن‌گاه می‌توان اظهار داشت به‌لحاظ آماری مدل نهایی بهتر از مدل اولیه قادر به پیش‌بینی متغیر وابسته است.

جدول 3: جدول برازش مدل مرتبط با متغیرهای وابسته

مدل

معیار برازش مدل[22]

آزمون‌های نسبت درست‌نمایی[23]

منهای لگاریتم دو لایک‌لی‌هود[24]

خی‌دو

درجۀ آزادی

سطح معناداری

وابستۀ اول

عرض از مبدأ[25] (اولیه)

573/618

-

-

-

نهایی

405/258

168/360

20

000/0

وابستۀ دوم

عرض از مبدأ (اولیه)

982/680

-

-

-

نهایی

274/484

555/196

24

000/0

وابستۀ سوم

عرض از مبدأ (اولیه)

777/662

-

-

-

نهایی

302/507

475/155

24

000/0

در جدول فوق ستون خی‌دو بیانگر میزان بهبود مدل نهایی در مقایسه با مدل اولیه است. برای مثال، این مورد برای متغیر وابستۀ اول برابر با 168/360 واحد است که از اختلاف بین اعداد 573/618 و 405/258 به‌ دست آمده است. درجۀ آزادی بیانگر تعداد متغیرهای مستقل در رسته است. تعداد رسته‌ها نیز دو (به‌استثنای رستۀ گروه مرجع) است. ازآنجا‌که سطح معناداری هر سه متغیر وابسته کمتر از 05/0 است، در مقایسه با مدل اولیه، مدل نهایی هر مدل می‌تواند به‌نحو مناسبی متغیر وابسته را پیش‌بینی کند.

 

3) ضریب تعیین پزدو[26] (شبه R2)

در رگرسیون لجستیک چندجمله‌ای می‌توان از ضریب تعیین پزدو برای تعیین اینکه چه مقدار از واریانس متغیر وابسته توسط مدل تبیین می‌شود، استفاده کرد. به‌عبارت دیگر، این ضریب بیانگر آنالوگ‌های تقریبی برای ضریب تعیین (R2) است. در رگرسیون لجستیک چندجمله‌ای شبه R2ها بیش از یک مورد است که به‌راحتی نیز تفسیرپذیر نیستند (پیتچ و استیونز، 2015). اگر مقدار شبه R2 مک‌فادن بیشتر از 2/0 باشد، می‌توان اظهار داشت که تناسب مدل بسیار خوب است. نرم‌افزار SPSS برای این آماره سه ضریب کاکس و اِسنل، نگل‌کرکه و مک‌فادِن را محاسبه می‌کند.

جدول 4: جدول ضریب تعیین پزدو (شبه R2) مرتبط با متغیرهای وابسته

ضریب

وابستۀ اول

وابستۀ دوم

وابستۀ سوم

کاکس و اِسنل[27]

681/0

464/0

390/0

نِگل‌کِرکه[28]

791/0

523/0

442/0

مک‌فادن[29]

578/0

286/0

231/0

ازآنجا‌که تمام ضرایب مک‌فادن مرتبط با هر سه متغیر وابسته بالاتر از 2/0 هستند، می‌توان اظهار داشت متغیرهای مستقل به‌خوبی توانسته‌اند واریانس متغیرهای وابسته را تبیین کنند.

 

4) جدول آزمون‌های نسبت درست‌نمایی

این جدول نشان می‌دهد که کدام متغیرهای مستقل تأثیر چشمگیری در مدل دارد و به‌لحاظ آماری کدام‌یک از متغیرهای مستقل معنادار هستند. اگر سطح معناداری هر متغیر مستقل کمتر از حد آستانه (05/0) باشد، آن متغیر به‌لحاظ آماری معنادار است.

 

 

 

 

 

 

 

 

جدول 5: جدول آزمون‌های نسبت درست‌نمایی مرتبط با متغیرهای جمعیت‌شناختی

 

اثر

متغیر وابستۀ اول

متغیر وابستۀ دوم

متغیر وابستۀ سوم

معیار برازش مدل

آزمون‌های نسبت درست‌نمایی

معیار برازش مدل

آزمون‌های نسبت درست‌نمایی

معیار برازش مدل

آزمون‌های نسبت درست‌نمایی

-2likelihood

خی‌دو

Sig.

-2likelihood

خی‌دو

Sig.

-2likelihood

خی‌دو

Sig.

عرض از مبدأ

a405/258

000/0

-

a427/484

000/0

-

a302/507

000/0

-

سن

774/264

369/6

041/0

364/485

937/0

626/0

030/511

729/3

155/0

تحصیلات

467/262

062/4

131/0

551/488

125/4

127/0

206/515

904/7

019/0

اندازۀ خانوار

550/264

144/6

046/0

964/502

537/18

000/0

671/514

369/7

025/0

جنسیت

561/259

156/1

561/0

010/490

583/5

061/0

700/509

398/2

301/0

وضعیت مسکن

907/285

502/27

000/0

636/513

209/29

000/0

510/529

208/22

000/0

وضعیت خودرو

368/259

963/0

618/0

427/484

700/0

 

404/517

102/10

006/0

آمارۀ خی‌دو بیانگر تفاوت در احتمال منهای دو لگاریتم لایک‌لی‌هود بین مدل نهایی و یک مدل کاهش‌یافته است. مدل کاهش‌یافته با حذف یک اثر از مدل نهایی تشکیل می‌شود. در اینجا فرض صفر این است که مقدار تمام پارامترهای آن اثر برابر با صفر است.

a این مدل کاهش‌یافته برابر با مدل نهایی است؛ زیرا حذف آن باعث افزایش درجۀ آزادی نمی‌شود.

 

 

نکته: درجۀ آزادی برای همۀ متغیرها عدد 2 است.

باتوجه‌به جدول فوق سه متغیر جمعیت‌شناختی سن، اندازۀ خانوار و وضعیت مسکن بر متغیر وابستۀ اول، سه متغیر جمعیت‌شناختی اندازۀ خانوار، جنسیت و وضعیت مسکن بر متغیر وابستۀ دوم، و چهار متغیر جمعیت‌شناختی تحصیلات، اندازۀ خانوار، وضعیت مسکن و وضعیت خودرو بر متغیر وابستۀ سوم تأثیرگذار هستند. 

 

جدول 6: جدول آزمون‌های نسبت درست‌نمایی مرتبط با عوامل اصلی متغیر وابستۀ اول

 

اثر

متغیر وابستۀ اول

معیار برازش مدل

آزمون‌های نسبت درست‌نمایی

-2likelihood

خی‌دو

Sig.

حساب‌های جاری

543/337

138/79

000/0

حساب‌های پس‌انداز

849/296

444/38

000/0

سرمایه‌گذاری

693/303

287/45

000/0

برنامه‌ریزی برای بازنشستگی

096/261

691/2

260/0

 

 

نکته: درجۀ آزادی برای همۀ متغیرها عدد 2 است.

باتوجه‌به جدول فوق، از بین عوامل اصلی فقظ متغیر برنامه‌ریزی برای بازنشستگی بر متغیر وابستۀ اول تأثیرگذار نیست.

 

جدول 7: جدول آزمون‌های نسبت درست‌نمایی مرتبط با عوامل اصلی متغیرهای وابستۀ دوم و سوم

 

اثر

متغیر وابستۀ دوم

 

اثر

متغیر وابستۀ سوم

معیار برازش مدل

آزمون‌های نسبت درست‌نمایی

معیار برازش مدل

آزمون‌های نسبت درست‌نمایی

-2likelihood

خی‌دو

Sig.

-2likelihood

خی‌دو

Sig.

هزینه‌های اصلی زندگی

777/501

350/17

000/0

نیازهای اولیه

706/511

404/4

111/0

هزینه‌های استثنایی

765/494

338/10

006/0

نیازهای اضطراری

430/509

128/2

345/0

هزینه‌های بهداشتی

026/497

599/12

002/0

نیازهای دوران بازنشستگی

036/526

734/18

000/0

هزینه‌های تعمیر اثاثیۀ منزل

822/491

395/7

025/0

نیازهای عاطفی و اجتماعی

475/531

173/24

000/0

هزینه‌های پشتیبانی از خانواده

854/522

428/38

000/0

نیازهای تفریحی و تجملاتی

174/512

872/4

088/0

هزینه‌های توانمندسازی شخصی

964/502

537/18

000/0

نیازهای خودشکوفایی

671/514

369/7

025/0

 

 

نکته: درجۀ آزادی برای همۀ متغیرها عدد 2 است.

باتوجه‌به جدول فوق، هر شش عامل اصلی بر متغیر وابستۀ دوم تأثیرگذار است و از بین عوامل اصلی مرتبط با متغیر وابستۀ سوم فقط دو متغیر نیازهای اولیه و نیازهای اضطراری تأثیرگذار نیستند.

 

5) جدول برآورد پارامترها[30]

برآورد پارامترها که ضرایب نیز نامیده می‌شوند، بیانگر میزان تأثیرگذاری هریک از متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته با فرض ثابت‌ماندن سایر متغیرها است. به‌عبارت دیگر، ضرایب رگرسیونی، برآوردی از پارامترهای جامعۀ نامعلوم است و رابطۀ بین متغیر پیش‌بینی‌کننده و متغیر وابسته را بیان می‌کند. در بخش زیرین برآورد پارامترهای مرتبط با هر متغیر وابسته به‌صورت جداگانه ارائه می‌شود.

 

 

 

الف) برآورد پارامترهای مرتبط با متغیر وابستۀ اول

 

جدول 8: جدول برآورد پارامترهای مرتبط با متغیر وابستۀ اولa

متغیرهای پیش‌بینی‌کننده

رستۀ فزونی هزینه بر درآمد

رستۀ کاستی هزینه بر درآمد

B

Sig.

Exp(B)

B

Sig.

Exp(B)

عرض از مبدأ

259/17

000/0

-

527/7-

000/0

 

سن

000/1-

018/0

368/0

110/0-

730/0

896/0

تحصیلات

087/0-

749/0

917/0

399/0

060/0

490/1

اندازۀ خانوار

652/0

024/0

918/1

253/0

239/0

287/1

حساب‌های جاری

425/3-

000/0

033/0

987/0

014/0

683/2

حساب‌های پس‌انداز

345/2-

000/0

096/0

093/0

807/0

098/1

سرمایه‌گذاری

543/1-

001/0

214/0

509/1

000/0

523/4

بازنشستگی

691/0-

132/0

501/0

108/0

728/0

114/1

[جنسیت=1]

572/0

286/0

772/1

050/0

908/0

052/1

[جنسیت=2]

b0

 

 

b0

 

 

[وضعیت مسکن=1]

786/2-

000/0

062/0

008/0-

989/0

992/0

[وضعیت مسکن=2]

b0

 

 

b0

 

 

[وضعیت خودرو=1]

529/0-

347/0

589/0

180/0-

677/0

835/0

[وضعیت خودرو=2]

b0

 

 

b0

 

 

a گروه مرجع: برابری هزینه با درآمد

b این پارامتر معادل صفر فرض شده است؛ زیرا اضافی( Redundant) است.

 

 

 

نکته: در این پژوهش سطح خطا برابر و کمتر از 10/0 (0.10 ≥P) فرض شده است.

برای فرضیۀ اول رستۀ «برابری هزینه با درآمد» به‌عنوان گروه مرجع انتخاب شده است؛ بنابراین، دو رستۀ دیگر «فزونی هزینه بر درآمد» و «کاستی هزینه بر درآمد» با گروه مرجع مقایسه شده است. ازآنجا‌که خروجی نرم‌افراز SPSS برای هر مورد شامل موارد زیادی بود، تلاش شد فقط سه ستون خیلی مهم آن برای هر گروه مقایسه مورد اشاره قرار گیرد. برای تفسیر آزمون فرضیۀ اول ابتدا ستون B و سپس ستون Exp(B) تحلیل می‌شود. 

ستون B: این ستون بیانگر ضرایب رگرسیون لجستیک چندجمله‌ای برآوردشده برای مدل‌ها است. ازآنجاکه برآورد پارامترها نسبت به گروه مرجع صورت می‌گیرد، انتظار می‌رود اگر متغیر پیش‌بینی‌کنندۀ یک واحد تغییر کند؛ نسبت به گروه مرجع، شانس متغیر وابسته مربوط به رستۀ موردنظر به‌اندازۀ ضریب مربوطه تغییر کند.

برای نمونه، طبق جدول فوق، اگر فردی حساب‌های جاری خود را یک واحد افزایش دهد، احتمال قرارگرفتن او در رستۀ «فزونی هزینه بر درآمد» نسبت به رستۀ مرجع «برابری هزینه با درآمد» به‌میزان 425/3 واحد کاهش می‌یابد (با فرض ثابت‌ماندن سایر متغیرها)؛ زیرا ضریب مربوطه در ستون B منفی است؛ به‌این‌معنی ‌که افزایش حساب‌های جاری مانع تقبل هزینه‌های اضافی ازسوی فرد می‌شود و بنابراین، احتمال برقراری تعادل بین هزینه‌ها و درآمد‌های وی افزایش می‌یابد. همچنین، اگر سن فردی یک رده (طبقه) افزایش یابد، انتظار می‌رود احتمال اینکه او رستۀ «فزونی هزینه بر درآمد» را نسبت به رستۀ «برابری هزینه با درآمد» انتخاب کند، 000/1 واحد کاهش می‌یابد؛ به‌این‌معنی ‌که افزایش سن باعث منطقی‌ترشدن هزینه‌ها و درنتیجه احتمال برابری آنها با درآمدها می‌شود. اگر اندازۀ خانوار یک نفر افزایش یابد، احتمال اینکه فرد در رستۀ «فزونی هزینه بر درآمد» نسبت به رستۀ «برابری هزینه با درآمد» قرار گیرد، 652/0 واحد افزایش می‌یابد؛ به‌این‌معنی که افزایش اعضای خانوار احتمال فزونی هزینه‌ها نسبت به درآمدها را افزایش می‌دهد. درنهایت، در مقایسه با افراد فاقد مسکن، انتظار می‌رود افراد دارای مسکن به‌اندازۀ 786/2 واحد تمایل کمتری به انتخاب رستۀ «فزونی هزینه بر درآمد» نسبت به رستۀ «برابری هزینه با درآمد» داشته باشند؛ به‌این‌معنی که داشتن مسکن احتمال برقراری تعادل بین هزینه‌ها و درآمدها را افزایش می‌دهد.

همچنین، طبق اطلاعات مندرج در جدول فوق، اگر فردی حساب‌های جاری خود را یک واحد افزایش دهد، احتمال اینکه او رستۀ «کاستی هزینه بر درآمد» را نسبت به رستۀ «برابری هزینه با درآمد» انتخاب کند، 987/0 واحد افزایش می‌یابد (با فرض ثابت‌ماندن سایر متغیرها)؛ به‌این‌معنی که افزایش حساب‌های جاری احتمال کاهش هزینه‌ها نسبت به درآمدها را افزایش می‌دهد. همچنین، اگر تحصیلات فردی یک مقطع افزایش یابد، احتمال اینکه او رستۀ «کاستی هزینه بر درآمد» نسبت به رستۀ مرجع «برابری هزینه با درآمد» را انتخاب کند، 399/0 واحد افزایش می‌یابد؛ به‌این‌معنی که افزایش تحصیلات باعث منطقی‌ترشدن و درنتیجه، کاهش هزینه‌ها نسبت به درآمدها می‌شود.

ستونExp(B: این ستون بیانگر نسبت‌های شانس برای پیش‌بینی‌کننده‌ها است؛ به‌این‌معنی که اگر نسبت شانس بزرگ‌تر از یک باشد، احتمال بیشتری وجود دارد که نتیجه در گروه مقایسه قرار گیرد. همچنین، اگر نسبت شانس کمتر از یک باشد، احتمال بیشتری وجود دارد که نتیجه در گروه مرجع قرار گیرد.

براساس اطلاعات جدول فوق، اگر فردی حساب‌های جاری، حساب‌های پس‌انداز و سرمایه‌گذاری خود را یک واحد افزایش دهد، احتمال قرارگرفتن او در رستۀ «فزونی هزینه بر درآمد» نسبت به رستۀ «برابری هزینه با درآمد» به‌ترتیب 033/0 واحد، 096/0 واحد و 214/0 واحد کاهش می‌یابد (با فرض ثابت‌ماندن سایر متغیرها). همچنین، اگر سن فردی یک واحد افزایش یابد، انتظار می‌رود احتمال قرارگرفتن او در رستۀ «فزونی هزینه بر درآمد» نسبت به رستۀ «برابری هزینه با درآمد» 368/0 واحد کاهش یابد. اگر اندازۀ خانوار یک واحد افزایش یابد، احتمال قرارگرفتن او در رستۀ «فزونی هزینه بر درآمد» نسبت به رستۀ «برابری هزینه با درآمد» 918/1 واحد افزایش می‌یابد. درنهایت، در مقایسه با افراد فاقد مسکن، انتظار می‌رود احتمال اینکه افراد دارای مسکن رستۀ «فزونی هزینه بر درآمد» را نسبت به رستۀ «برابری هزینه با درآمد» انتخاب کنند، به‌اندازۀ 062/0 واحد کاهش یابد.  

همچنین، اگر فردی حساب‌های جاری و سرمایه‌گذاری خود را یک واحد افزایش دهد، انتظار می‌رود احتمال قرارگرفتن او در رستۀ «کاستی هزینه بر درآمد» نسبت به رستۀ «برابری هزینه با درآمد» به‌ترتیب 683/2 واحد و 523/4 واحد افزایش یابد (با فرض ثابت‌ماندن سایر متغیرها). همچنین، اگر تحصیلات فردی یک مقطع افزایش یابد، انتظار می‌رود احتمال قرارگرفتن او در رستۀ «کاستی هزینه بر درآمد» نسبت به رستۀ «برابری هزینه با درآمد» 490/1 واحد افزایش یابد.

 

ب) برآورد پارامترهای مرتبط با متغیر وابستۀ دوم

جدول 9: جدول برآورد پارامترهای مرتبط با متغیر وابستۀ دومa

متغیرهای پیش‌بینی‌کننده

رستۀ فزونی هزینه از انتظارات

رستۀ کاستی هزینه از انتظارات

B

Sig.

Exp(B)

B

Sig.

Exp(B)

عرض از مبدأ

902/7-

000/0

-

323/5

001/0

-

سن

150/-

563/0

861/0

211/0-

361/0

809/0

تحصیلات

196/0-

263/0

216/1

196/0-

226/0

822/0

اندازۀ خانوار

553/0

004/0

738/1

215/0

188/0

240/1

هزینه‌های اصلی زندگی

843/0

019/0

322/2

859/0-

019/0

424/0

هزینه‌های استثنایی

684/0

055/0

982/1

608/0-

094/0

545/0

هزینه‌های بهداشتی

669/0

059/0

952/1

756/0-

036/0

470/0

هزینه‌های تعمیر اثاثیۀ منزل

868/0

014/0

383/2

046/0-

895/0

955/0

هزینه‌های پشتیبانی از خانواده

142/1

001/0

134/3

453/1-

001/0

234/0

هزینه‌های توانمندسازی شخصی

322/1

000/0

752/3

201/0-

597/0

818/0

[جنسیت=1]

795/0-

022/0

451/0

137/0-

670/0

872/0

[جنسیت=2]

b0

 

 

b0

 

 

[وضعیت مسکن=1]

872/1-

000/0

154/0

614/0-

087/0

541/0

[وضعیت مسکن=2]

b0

 

 

b0

 

 

[وضعیت خودرو=1]

125/0-

732/0

883/0

207/0

542/0

230/1

[وضعیت خودرو=2]

b0

 

 

b0

 

 

a گروه مرجع: برابری هزینه با انتظارات

b این پارامتر معادل صفر فرض شده است؛ زیرا اضافی است.

 

 

نکته: در این پژوهش سطح خطا برابر و کمتر از 10/0 (0.10 ≥P) فرض شده است.

در فرضیۀ دوم، رستۀ «برابری هزینه با انتظارات» به‌عنوان گروه مرجع انتخاب شده است. در این قسمت تفسیر متغیرهایی که معنادار هستند، در دو رستۀ «فزونی هزینه از انتظارات» و «کاستی هزینه از انتظارات» با گروه مرجع مقایسه می‌شوند. ابتدا ستون B و سپس ستون Exp(B) تحلیل می‌شود. 

ستون B: این ستون بیانگر برآورد پارامترها نسبت به گروه مرجع است. برای مثال، اگر هزینه‌های اصلی زندگی فردی یک واحد افزایش یابد، احتمال قرارگرفتن او در رستۀ «فزونی هزینه از انتظارات» نسبت به رستۀ «برابری هزینه با انتظارات» به‌میزان 843/0 واحد افزایش می‌یابد (با فرض ثابت‌ماندن سایر متغیرها). اگر اندازۀ خانوار یک نفر افزایش یابد، احتمال قرارگرفتن آن فرد در رستۀ «فزونی هزینه از انتظارات» نسبت به رستۀ «برابری هزینه با انتظارات» 553/0 واحد افزایش می‌یابد. در مقایسه با زنان، احتمال قرارگرفتن مردان در رستۀ «فزونی هزینه از انتظارات» نسبت به رستۀ «برابری هزینه با انتظارات» 795/0 واحد کاهش می‌یابد. درنهایت، در مقایسه با افراد فاقد مسکن، احتمال قرارگرفتن افراد دارای مسکن در رستۀ «فزونی هزینه از انتظارات» نسبت به رستۀ «برابری هزینه با انتظارات» به‌میزان 872/1 واحد کمتر می‌شود.

همچنین، اگر فردی هزینه‌های اصلی زندگی خود را یک واحد افزایش دهد، احتمال قرارگرفتن او در رستۀ «کاستی هزینه از انتظارات» نسبت به رستۀ «برابری هزینه با انتظارات» به‌میزان 859/0 واحد کاهش می‌یابد (با فرض ثابت‌ماندن سایر متغیرها). به‌علاوه اگر اندازۀ خانوار یک نفر افزایش یابد، احتمال قرارگرفتن آن فرد در رستۀ «کاستی هزینه از انتظارات» نسبت به رستۀ «برابری هزینه با انتظارات» 275/0 واحد افزایش یابد. درنهایت، در مقایسه با افراد فاقد مسکن، احتمال قرارگرفتن افراد دارای مسکن در رستۀ «کاستی هزینه از انتظارات» نسبت به رستۀ «برابری هزینه با انتظارات» به میزان 614/0 واحد کاهش می‌یابد؛ به‌این‌معنی داشتن مسکن باعث کاهش هزینه‌ها نسبت به انتظارات می‌شود.    

ستونExp(B: این ستون بیانگر نسبت‌های شانس برای پیش‌بینی‌کننده‌ها است. برای مثال، اگر فردی هزینه‌های اصلی زندگی، هزینه‌های استثنایی، هزینه‌های بهداشتی، هزینه‌های تعمیر و نگهداری منزل و اثاثیۀ منزل، هزینه‌های پشتیبانی از خانواده و هزینه‌های توانمندسازی شخصی خود را یک واحد افزایش دهد، انتظار می‌رود احتمال قرارگرفتن او در رستۀ «فزونی هزینه از انتظارات» نسبت به رستۀ «برابری هزینه با انتظارات» به‌ترتیب 738/1 واحد، 322/2 واحد و 982/1 واحد، 952/1 واحد، 382/2 واحد، 134/3 واحد و 752/3 واحد افزایش می‌یابد (با فرض ثابت‌ماندن سایر متغیرها). اگر اندازۀ خانوار یک نفر افزایش یابد، احتمال قرارگرفتن آن فرد در رستۀ «فزونی هزینه از انتظارات» نسبت به رستۀ «برابری هزینه با انتظارات» 738/1 واحد افزایش می‌یابد. در مقایسه با زنان، احتمال قرارگرفتن مردان در رستۀ «فزونی هزینه از انتظارات» نسبت به رستۀ «برابری هزینه با انتظارات» 451/0 کاهش می‌یابد. درنهایت، در مقایسه با افراد فاقد مسکن، احتمال قرارگرفتن افراد دارای مسکن در رستۀ «فزونی هزینه از انتظارات» نسبت به رستۀ «برابری هزینه با انتظارات» به‌اندازۀ 154/0 واحد کاهش می‌یابد.

همچنین، اگر فردی هزینه‌های اصلی زندگی، هزینه‌های استثنایی، هزینه‌های بهداشتی و هزینه‌های پشتیبانی از خانوادۀ خود را یک واحد افزایش دهد، انتظار می‌رود احتمال قرارگرفتن او در رستۀ «کاستی هزینه از انتظارات» نسبت به رستۀ «برابری هزینه با انتظارات» به‌ترتیب 424/0 واحد، 545/0 واحد، 470/0 واحد و 234/0 واحد کاهش یابد. درنهایت، در مقایسه با افراد فاقد مسکن، احتمال قرارگرفتن افراد دارای مسکن در رستۀ «کاستی هزینه از انتظارات» نسبت به رستۀ «برابری هزینه با انتظارات» به‌اندازۀ 541/0 واحد کاهش می‌یابد.

 

 

 

ج) برآورد پارامترهای مرتبط با متغیر وابستۀ سوم

جدول 10: جدول برآورد پارامترهای مرتبط با متغیر وابستۀ سومa

متغیرهای پیش‌بینی‌کننده

رستۀ پرداخت نامنظم بدهی‌ها

رستۀ عدم استفاده از بدهی‌ها

B

Sig.

Exp(B)

B

Sig.

Exp(B)

عرض از مبدأ

730/9-

000/0

-

452/1

322/0

-

سن

435/0

064/0

545/1

277/0

267/0

319/1

تحصیلات

399/0

014/0

491/1

045/0-

789/0

956/0

اندازۀ خانوار

214/0

197/0

238/1

025/0-

888/0

975/0

نیازهای اولیه

164/1

090/0

203/3

362/0-

646/0

696/0

نیازهای اضطراری

092/0

892/0

097/1

101/1

160/0

006/3

نیازهای دوران بازنشستگی

896/0

007/0

449/2

719/0-

053/0

487/0

نیازهای عاطفی و اجتماعی

294/1

000/0

647/3

513/0-

193/0

599/0

نیازهای تفریحی و تجملاتی

083/1

032/0

954/2

196/0

749/0

217/1

نیازهای خودشکوفایی

069/1

039/0

912/2

580/0-

339/0

560/0

[جنسیت=1]

489/0-

125/0

613/0

255/0-

448/0

775/0

[جنسیت=2]

b0

 

 

b0

 

 

[وضعیت مسکن=1]

189/0-

581/0

828/0

572/1-

000/0

208/0

[وضعیت مسکن=2]

b0

 

 

b0

 

 

[وضعیت خودرو=1]

049/1-

002/0

350/0

611/0-

094/0

543/0

[وضعیت خودرو=2]

b0

 

 

b0

 

 

a گروه مرجع: پرداخت منظم بدهی‌ها

b این پارامتر معادل صفر فرض شده است؛ زیرا اضافی است.

 

 

نکته: در این پژوهش سطح خطا برابر و کمتر از 10/0 (0.10 ≥P) فرض شده است.

در این فرضیه، رستۀ «پرداخت منظم بدهی‌ها» به‌عنوان گروه مرجع انتخاب شده است. در این قسمت تفسیر متغیرهایی که معنادار هستند در دو رستۀ «پرداخت نامنظم بدهی‌ها» و «عدم استفاده از بدهی‌ها (مشوّق‌ها/کارت‌های اعتباری)» با گروه مرجع مقایسه می‌شود. ابتدا ستون B و سپس ستون Exp(B) تحلیل می‌شود. 

ستون B: براساس نتایج مندرج در جدول فوق، اگر فردی نیازهای اولیۀ خود را یک واحد افزایش دهد، احتمال قرارگرفتن او در رستۀ «پرداخت نامنظم بدهی‌ها» نسبت به رستۀ «پرداخت منظم بدهی‌ها» به‌میزان 164/1 واحد افزایش می‌یابد (با فرض ثابت‌ماندن سایر متغیرها)؛ به‌این‌معنی که افزایش نیازهای اولیه باعث کسری منابع درآمدی و درنتیجه افزایش احتمال پرداخت نامنظم بدهی‌ها می‌شود. همچنین، اگر سن فردی یک رده افزایش یابد، احتمال قرارگرفتن او در رستۀ «پرداخت نامنظم بدهی‌ها» نسبت به رستۀ «پرداخت منظم بدهی‌ها» 435/0 واحد افزایش می‌یابد. به‌علاوه، اگر سطح تحصیلات فردی یک مقطع افزایش یابد، احتمال قرارگرفتن او در رستۀ «پرداخت نامنظم بدهی‌ها» نسبت به رستۀ «پرداخت منظم بدهی‌ها» 399/0 واحد افزایش می‌یابد. درنهایت، در مقایسه با افراد فاقد خودرو، احتمال قرارگرفتن افراد دارای خودرو در رستۀ «پرداخت نامنظم بدهی‌ها» نسبت به رستۀ «پرداخت منظم بدهی‌ها» به‌میزان 049/1 واحد کاهش می‌یابد.  

همچنین، اگر فردی نیازهای دوران بازنشستگی خود را یک واحد افزایش دهد، احتمال قرارگرفتن او در رستۀ «عدم استفاده از بدهی‌ها» نسبت به رستۀ «پرداخت منظم بدهی‌ها» 719/0 واحد کاهش می‌یابد (با فرض ثابت‌ماندن سایر متغیرها)؛ به‌این‌معنی که افزایش نیازهای دوران بازنشستگی افراد را مجبور به اخذ وام و سپس پرداخت آنها می‌کند. همچنین، در مقایسه با افراد فاقد مسکن، احتمال قرارگرفتن افراد دارای مسکن در رستۀ «عدم استفاده از بدهی‌ها» نسبت به رستۀ «پرداخت منظم بدهی‌ها» به‌میزان 572/1 واحد بیشتر می‌شود. درنهایت، در مقایسه با افراد فاقد خودرو، احتمال قرارگرفتن افراد دارای خودرو در رستۀ «عدم استفاده از بدهی‌ها» نسبت به رستۀ «پرداخت منظم بدهی‌ها» به‌میزان 611/0 واحد کاهش می‌یابد؛ به‌این‌معنی که افراد فاقد مسکن و خودرو برای به‌دست‌آوردن این نوع دارایی‌ها مجبور به اخذ وام و سپس پرداخت اقساط مربوطه هستند.   

ستونExp(B: این ستون بیانگر نسبت‌های شانس برای پیش‌بینی‌کننده‌ها است. برای مثال، اگر فردی نیازهای اولیه، نیازهای دوران بازنشستگی، نیازهای عاطفی و اجتماعی، نیازهای تفریحی و تجملاتی و نیازهای خودشکوفایی خود را یک واحد افزایش دهد، احتمال قرارگرفتن او در رستۀ «پرداخت نامنظم بدهی‌ها» نسبت به رستۀ «پرداخت منظم بدهی‌ها» به‌ترتیب 756/3 واحد، 722/3 واحد، 673/3، 331/2 و 169/4 واحد افزایش می‌یابد (با فرض ثابت‌ماندن سایر متغیرها). درنهایت، در مقایسه با افراد فاقد مسکن، احتمال قرارگرفتن افراد دارای مسکن در رستۀ «پرداخت نامنظم بدهی‌ها» نسبت به رستۀ «پرداخت منظم بدهی‌ها» به‌میزان 289/0 واحد کاهش می‌یابد.  

همچنین، اگر فردی نیازهای دوران بازنشستگی خود را یک واحد افزایش دهد، احتمال قرارگرفتن او در رستۀ «عدم استفاده از بدهی‌ها» نسبت به رستۀ «پرداخت منظم بدهی‌ها» 487/0 واحد کاهش می‌یابد (با فرض ثابت‌ماندن سایر متغیرها). همچنین، در مقایسه با افراد فاقد مسکن، احتمال قرارگرفتن افراد دارای مسکن در رستۀ «عدم استفاده از بدهی‌ها» نسبت به رستۀ «پرداخت منظم بدهی‌ها» به‌میزان 208/0 کاهش می‌یابد. درنهایت، در مقایسه با افراد فاقد خودرو، احتمال قرارگرفتن افراد دارای خودرو در رستۀ «عدم استفاده از بدهی‌ها» نسبت به رستۀ «پرداخت منظم بدهی‌ها» به‌اندازۀ 543/0 واحد کاهش می‌یابد.  

 

6) جدول طبقه‌بندی

این جدول بیانگر نتایج عملی استفاده از مدل رگرسیون لجستیک چندجمله‌ای است. این جدول برای هر رستۀ متغیر وابسته حاوی مقادیر پیش‌بینی‌شده به‌شرح زیر است:

 

الف) جدول طبقه‌بندی متغیر وابستۀ اول 

جدول 11: جدول طبقه‌بندی متغیر وابستۀ اول

مشاهده‌شده

پیش‌بینی‌شده

برابری هزینه با درآمد

فزونی هزینه بر درآمد

کاستی هزینه بر درآمد

درصد صحیح

برابری هزینه با درآمد

59

10

13

0/72

فزونی هزینه بر درآمد

6

164

5

7/93

کاستی هزینه بر درآمد

21

2

35

3/60

درصد کلی

3/27

9/55

8/16

9/81

 

براساس جدول فوق، دقت پیش‌بینی مدل برای رسته‌های «برابری هزینه با درآمد»، «فزونی هزینه بر درآمد» و «کاستی هزینه بر درآمد» به‌ترتیب برابر با 72 درصد، 7/93 درصد و 3/60 درصد بوده است. دقت کلی پیش‌بینی مدل نیز برابر با 9/81 درصد است. این نتایج بیانگر مناسب‌بودن مدل برآوردشده است.

 

ب) جدول طبقه‌بندی متغیر وابستۀ دوم

جدول 12: جدول طبقه‌بندی متغیر وابستۀ دوم

مشاهده شده

پیش‌بینی شده

برابری هزینه با انتظارات

فزونی هزینه از انتظارات

کاستی هزینه از انتظارات

درصد صحیح

برابری هزینه با انتظارات

60

26

22

6/55

فزونی هزینه از انتظارات

18

88

13

9/37

کاستی هزینه از انتظارات

23

14

51

0/58

درصد کلی

1/32

6/40

3/27

2/63

 

 

براساس جدول فوق، مدل توانسته است رسته‌های «برابری هزینه با انتظارات»، «فزونی هزینه از انتظارات» و «کاستی هزینه از انتظارات» را به‌ترتیب در 6/55 درصد موارد، 9/37 درصد موارد و 0/58 درصد موارد درست پیش‌بینی کنند. درکل نیز دقت پیش‌بینی مدل 2/63 درصد است. این نتایج بیانگر مناسب‌بودن مدل برآوردشده است.

 

ج) جدول طبقه‌بندی متغیر وابستۀ سوم

جدول 13: جدول طبقه‌بندی متغیر وابستۀ سوم

مشاهده‌شده

پیش‌بینی‌شده

پرداخت منظم بدهی‌ها

پرداخت نامنظم بدهی‌ها

عدم استفاده از بدهی‌ها

درصد صحیح

پرداخت منظم بدهی‌ها

87

25

16

0/68

پرداخت نامنظم بدهی‌ها

27

81

8

8/69

عدم استفاده از بدهی‌ها

24

14

33

5/46

درصد کلی

8/43

1/38

1/18

8/63

 

 

براساس جدول فوق، مدل توانسته است رسته‌های «پرداخت منظم بدهی‌ها»، «پرداخت نامنظم بدهی‌ها» و «عدم استفاده از بدهی‌ها» را به‌ترتیب در 0/68 درصد موارد، 8/69 درصد موارد و 5/46 درصد موارد درست پیش‌بینی کند. درکل نیز دقت پیش‌بینی مدل 8/63 درصد است. این نتایج بیانگر مناسب‌بودن مدل برآوردشده است.    

بحث و نتیجه‌گیری

طبق نتایج برخی از پژوهش‌ها، بسیاری از جوامع دچار رفتارهای مصرف افراطی هستند (سوئی و همکاران[31]، 2021). در این پژوهش، علاوه‌بر مجموعه‌ای از عوامل اصلی، اثرات شش متغیر جمعیت‌شناختی (جنسیت، سن، تحصیلات، اندازۀ خانوار، مسکن شخصی و خودرو شخصی) بر رفتارهای مصرف افراطی افراد بررسی شده است. عوامل اصلی مرتبط با متغیر وابستۀ اول (رفتار مصرف افراطی درآمد) چهار مورد است که عبارت‌اند از: حساب‌های جاری، حساب‌های پس‌انداز، سرمایه‌گذاری و برنامه‌ریزی برای بازنشستگی. عوامل اصلی مرتبط با متغیر وابستۀ دوم (رفتار مصرف افراطی موردانتظار) شش مورد است که عبارت‌اند از: هزینه‌های اصلی زندگی، هزینه‌های استثنایی (اتفاقی)، هزینه‌های بهداشتی، هزینه‌های تعمیر اثاثیۀ منزل، هزینه‌های پشتیبانی از خانوار و هزینه‌های توانمندسازی شخصی. عوامل اصلی مرتبط با متغیر وابستۀ سوم (مصرف افراطی اعتباری) شش مورد است که عبارت‌اند از: نیازهای اولیه، نیازهای اضطراری، نیازهای دوران بازنشستگی، نیازهای عاطفی و اجتماعی، نیازهای تفریحی و تجملاتی، نیازهای خودشکوفایی. طبق یافته‌های پژوهش حاضر، نحوۀ اثرگذاری هریک از عوامل اصلی و جمعیت‌شناختی بر هریک از متغیرهای وابسته با یکدیگر متفاوت است.

براساس نتایج برخی از پژوهش‌ها، خانوارها ممکن است هزینه‌های خود را دست کم بگیرند و درنتیجه، درک درستی از رفتارهای مصرف افراطی نداشته باشند (ساسمن و آلتر[32]، 2012). پژوهش حاضر ازطریق تمایزقائل‌شدن بین مؤلفه‌هایی همچون رفتار مصرف افراطی درآمد، رفتار مصرف افراطی موردانتظار و رفتار مصرف (خرید) افراطی اعتباری، تلاش کرده است تا از رفتارهای مصرف افراطی افراد تصویر مناسبی را ارائه کند که بتواند به افراد در کنترل این‌گونه رفتارها کمک کند.   

طبق نتایج پژوهش ساسمن و آلتر (2012) افراد هزینه‌های خود را ردیابی می‌کنند و آنها را درقالب حساب‌های ذهنی دسته‌بندی می‌کنند. اگر هزینه‌های یک دستۀ خاص افزایش یابد، احتمال اینکه در آینده هزینه‌های این دسته کاهش یابد، بسیار است (سومان، 2001). هم‌راستا با چرخۀ عمر زندگی رفتاری مدنظر تالر (1999)، نتایج پژوهش حاضر نشان داد می‌توان رفتارهای مصرف افراطی افراد را ازطریق طراحی حساب‌های ذهنی مالی، بودجه‌ریزی ذهنی و پس‌اندازهای ذهنی کنترل کرد. نتایج حاصل از رگرسیون لجستیک چندجمله‌ای نشان داد افرادی که به پس‌انداز و سرمایه‌گذاری تمایل دارند، می‌توانند درقبال رفتار مصرف افراطی درآمد، رفتار مصرف افراطی موردانتظار و رفتار مصرف (خرید) افراطی اعتباری مقاومت بیشتری داشته باشند. اهداف پس‌انداز نقش مؤثری در کنترل رفتار مصرف افراطی درآمد و رفتار مصرف (خرید) افراطی اعتباری دارد. بودجه‌ریزی (پیش‌بینی مخارج) در کنترل رفتار مصرف افراطی موردانتظار و رفتار مصرف (خرید) افراطی اعتباری مؤثر است. توانایی پیش‌بینی صحیح هزینه‌های آتی برای اختصاص درست مبالغ به هر حساب ذهنی ضروری است. این مورد می‌تواند به افراد در کنترل رفتار مصرف افراطی آتی کمک کند.

به‌دلایل زیر، ممکن است پیش‌بینی‌ها سوگیرانه باشد: 1) خانوارها به‌اندازۀ کافی از تفکیک رفتار مصرف افراطی درآمد، رفتار مصرف افراطی موردانتظار و رفتار مصرف (خرید) افراطی اعتباری آگاه نیستند؛ 2) همچنین، آنان از طراحی حساب‌های ذهنی مختلف برای کاهش رفتارهای مصرف افراطی آگاه نیستند. در پیشینۀ پژوهش دلایلی برای رفتارهای مصرف افراطی وجود دارد. نخست اینکه نتایج برخی از پژوهش‌ها نشان می‌دهد بودجه‌ریزی ذهنی بر پیش‌بینی افراد از رفتار مصرف افراطی درآمد و رفتار مصرف افراطی موردانتظار تأثیرگذار است (آنتونایدز و همکاران[33]، 2011). افرادی که دارای بودجه‌های دقیقی هستند، کنترل بهتری بر رفتارهای مصرف افراطی خود دارند. نتایج این پژوهش با این موارد سازگار است. دوم اینکه همانند نتایج پژوهش لی و هانا (2015) یافته‌های پژوهش حاضر نشان می‌دهد افرادی که دارای اهداف پس‌انداز هستند، احتمالاً هزینه‌های کمتر از درآمدها دارند. همچنین، اهداف پس‌انداز می‌تواند به‌عنوان مکانیسم خودکنترلی، باعث حداقل‌شدن رفتار مصرف افراطی درآمد، رفتار مصرف افراطی موردانتظار و رفتار مصرف (خرید) افراطی اعتباری شود. ازآنجاکه پس‌انداز، فرایندی پویا و مستمر برای کنارگذاری بخشی از درآمد است، افرادی که اهداف پس‌انداز مشخص دارند، معمولاً رفتار مصرف افراطی ندارند. سوم اینکه ممکن است رفتار مصرف (خرید) افراطی اعتباری با پیش‌بینی مخارج (بودجه‌ریزی) و اهداف پس‌انداز هماهنگ نباشد؛ زیرا افراد عموماً از کارت‌های اعتباری استفادۀ منطقی نمی‌کنند. همانند نتایج پژوهش سوتیروپولوس و داستوس[34] (2012)، نتایج پژوهش حاضر نشان می‌دهد افراد توجه چندانی به بودجه‌ریزی مخارج خود ندارند؛ بنابراین، انتظار می‌رود رفتار مصرفی آنان همانند دوستانشان باشد. این حالت معمولاً به بروز رفتار مصرف (خرید) افراطی اعتباری منجر می‌شود. همچنین، دسترسی به اینترنت می‌تواند باعث تشدید رفتار مصرف (خرید) افراطی اعتباری و درنتیجه افزایش بدهی‌ها شود؛ بنابراین، پیشنهاد می‌شود افراد به حساب‌های مالی خود توجه کافی کنند و در نظر داشته باشند که استفادۀ بی‌رویه از کارت‌های اعتباری همانند پرداخت‌های نقدی بی‌حساب‌وکتاب می‌تواند خطرناک باشد. 

در جامعۀ ما بسیاری از خانوارها در مدیریت مالی‌شان با مشکلاتی مواجه هستند که این امر خود را به‌شکل مصرف افراطی، ناتوانی در پرداخت به‌موقع بدهی‌ها و نگرانی دربارۀ آینده نشان می‌دهد. طبق نتایج این پژوهش، بسیاری از افراد متوجه رفتار مصرف افراطی خود نیستند و به‌نوعی از این رفتار خود غافل‌اند. بسیاری از خانوارها فکر می‌کنند مصرف افراطی به‌معنای فزونی هزینه نسبت به درآمد است و متوجه نیستند که فزونی هزینه نسبت به بودجه نیز نوعی رفتار مصرفی افراطی است که می‌تواند اثرات مخربی بر آیندۀ آنان بگذارد؛ پس ضروری است که چنین خانوارهایی گام‌های جدی درخصوص کنترل رفتار مصرف افراطی خود بردارند. این امر مستلزم بودجه‌ریزی و رعایت دقیق آن، کنترل هزینه‌ها و تعیین اهداف پس‌انداز به‌صورت واقع‌بینانه است که در تمام این موارد توجه به وضعیت مالی خانواده لازم است.

طبق نتایج این پژوهش، حساب‌های ذهنی می‌تواند به‌عنوان ابزار خودکنترلی به افراد در کنترل رفتارهای مصرف افراطی کمک کند. یافته‌های پژوهش حاضر می‌تواند مشوّق خوبی برای مشاوران مالی، نهادهای آموزشی و سیاست‌گذاران در برگزاری کارگاه‌های آموزشی برای بهبود مدیریت دارایی‌ها و ارتقای سطح خودکنترلی مالی افراد به ‌حساب آید. همچنین، یافته‌های پژوهش حاضر تأکید دارد که مشاوران مالی و نهادهای آموزشی می‌توانند از حساب‌های ذهنی به‌عنوان ابزار خودکنترلی برای کنترل رفتارهای مصرف افراطی بهره ببرند.

پژوهش حاضر نیز همانند سایر پژوهش‌ها محدودیت‌هایی دارد. این پژوهش، رفتار مصرفی افراد را به‌صورت مقطعی و براساس اطلاعات مستخرج از پرسشنامه بررسی می‌کند که مبتنی بر دیدگاه خود افراد است؛ درنتیجه، نمی‌تواند تصویر مناسبی از روند رفتار مصرفی افراد در طول زمان ارائه کند؛ بنابراین، پیشنهاد می‌شود در پژوهش‌های آتی رفتار مصرف افراطی و مؤلفه‌های مؤثر بر آن با استفاده از داده‌های طولی بررسی شود. همچنین، در پژوهش حاضر به متغیرهای جمعیت‌شناختی همچون سن، درآمد، سطح تحصیلات و اندازۀ خانوار توجه شده است؛ اما به‌طور مشخص، به اینکه افرادِ چه منطقه‌ای مصرف افراطی دارند، پرداخته نشده است. برای مثال، ممکن است الگوهای مصرف و پس‌انداز ساکنان مناطق روستایی با ساکنان مناطق شهری متفاوت باشد؛ بنابراین، پیشنهاد می‌شود پژوهش‌های آتی درصدد بررسی رفتارهای مصرف افراطی برحسب مناطق جغرافیایی، متوسط هزینۀ زندگی در هر منطقه و چرخۀ کسب‌وکار (نوسانات مرتبط با فعالیت‌های اقتصادی و فرازونشیب‌های مربوطه) باشند. 

هرچند تحقق برنامه‌ریزی و انضباط مالی بسیار دشوار است، برنامه‌ریزی دقیق می‌تواند به خانوارها در طراحی حساب‌های مالی ذهنی موردنیاز کمک کند. این کار می‌تواند باعث اجتناب از رفتارهای مصرف افراطی و قرارگیری در مسیر رفاه مالی شود. 

 

 

[1]. Yao & Cheng

[2]. Cheema and Soman

[3]. Shefrin and Thaler

[4]. Peetz and Buehler

[5]. Yuh & Hanna

[6]. Zhang & Sussman

[7]. Grubman et al.

[8]. Schooley & Worden

[9]. Bernardelli et al.

[10]. McGregor & Ellison

[11]. mental accounting theory

[12]. Muehlbacher & Kirchler

[13]. Chambers and Spencer

[14]. Liu et al.

[15]. Levin

[16]. Urminsky & Goswami

[17]. Donou-Adonsou & Basnet

[18]. Xiao & Anderson

[19]. Adams & Cuecuecha

[20]. case processing summary

[21]. model fitting information

[22]. model fitting criteria

[23]. likelihood ratio tests

[24]. log likelihood

[25]. intercept only

[26]. Pseudo R-Square

[27]. Cox and Snell

[28]. Nagelkerke

[29]. McFadden

[30]. parameter estimates

[31]. Sui et al.

[32]. Sussman & Alter

[33]. Antonides et al.

[34]. Sotiropoulos & d'Astous

  1. . زمانی‌نژاد، نفسیه (1400). لازمۀ زندگی عادی در ایران؛ درآمد ماهانه ۱۰ میلیون تومان. کد خبر 489574، ۷ اردیبهشت ۱۴۰۰

    https://www.imna.ir/news/489574

     

    Persian References

    1. Zamanjad, N. (2021). The necessity of normal life in Iran; Monthly income of 10 million Tomans. News code 489574, May 7, 1400. Retrieved from: https://www.imna.ir/news/489574.

    English References

    1. Adams, R. H. Jr., & Cuecuecha, A. (2010). Remittances, household expenditure and investment in Guatemala. World Development, 38(11), 1626-1641.
    2. Antonides, G., De Groot, I. M., & Van Raaij, W. F. (2011). Mental budgeting and the management of household finance. Journal of Economic Psychology, 32(4), 546-555.
    3. Bernardelli, L. V., Plassa, W., & Paschoalino, P. A. T. (2022). Who is saving and how much? New evidence from Brazil. Management Research: Journal of the Iberoamerican Academy of Management, 20(3), 212-228.
    4. Chambers, V., & Spencer, M. (2008). Does changing the timing of a yearly individual tax refund change the amount spent vs. saved?. Journal of Economic Psychology, 29(6), 856-862.
    5. Cheema, A., & Soman, D. (2006). Malleable mental accounting: The effect of flexibility on the justification of attractive spending and consumption decisions. Journal of Consumer Psychology, 16(1), 33-44.
    6. Dadashi, M., Pakmaram, A., Rezaei, N., & Abdi, R. (2022). Providing a behavioral model of mental accounting decision-making based on psychological components through data theory and meta-composition. International Journal of Nonlinear Analysis and Applications, (in Press).
    7. Donou-Adonsou, F., & Basnet, H. C. (2019). Credit card delinquency: How much is the Internet to blame? The North American Journal of Economics and Finance, 48, 481-497.
    8. Fisher, R. J. (1993). Social desirability bias and the validity of indirect questioning. Journal of Consumer Research, 20(2), 303-315.
    9. Grubman, J., Bollerud, K., & Holland, C. R. (2011). Motivating and helping the overspending client: A stages-of-change model. Journal of Financial Planning, 24(3), 60-67.
    10. Habibah, U., Hassan, I., & Iqbal, M. S. (2018). Household behavior in practicing mental budgeting based on the theory of planned behavior. Journal of Financial Innovation, 4(1), 1-14.
    11. Lee, J. M., & Hanna, S. D. (2015). Savings goals and saving behavior from a perspective of Maslow's hierarchy of needs. Journal of Financial Counseling and Planning, 26(2), 129-147.
    12. Levin, L. (1998). Are assets fungible? Testing the behavioral theory of life-cycle savings. Journal of Economic Behavior & Organization, 36(1), 59-83.
    13. Li, G., Schoeni, R. F., Danziger, S., & Charles, K. K. (2010). New expenditure data in the PSID: Comparisons with the CE. Monthly Labor Review, 133(2), 29-39.
    14. Liu, F., Yilmazer, T., Loibl, C., & Montalto, C. (2019). Professional financial advice, self-control and saving behavior. International Journal of Consumer Studies, 43(1), 23-34.
    15. McGregor, S., & Ellison, M. B. (2003). A new research framework for family resource management applied to financial preparedness of midlife working couples. International Journal of Consumer Studies, 27(5), 395-405.
    16. Merkle, C., Müller-Dethard, J., & Weber, M. (2021). Closing a mental account: The realization effect for gains and losses. Journal of Experimental Economics, 24(1), 303-329.
    17. Muehlbacher, S., Kirchler, E., and Kunz, A. (2011). The impact of transaction utility on consumer decisions. Zeitschrift für Psychologie, 219(4), 217-223.
    18. Muehlbacher, S., & Kirchler, E. (2013). Mental accounting of self-employed taxpayers: on the mental segregation of the net income and the tax due. FinanzArchiv/Public Finance Analysis, 69, 412-438.
    19. Muehlbacher, S., & Kirchler, E. (2019). Individual differences in mental accounting. Journal of Frontiers in Psychology, 2866.
    20. Peetz, J., & Buehler, R. (2009). Is there a budget fallacy? The role of savings goals in the prediction of personal spending. Journal of Personality and Social Psychology Bulletin, 35(12), 1579-1591.
    21. Schooley, D. K., & Worden, D. D. (2008). A behavioral life-cycle approach to understanding the wealth effect. Journal of Business Economics, 43(2), 7-15.
    22. Shafir, E., & Thaler, R. H. (2006). Invest now, drink later, spend never: On the mental accounting of delayed consumption. Journal of Economic Psychology, 27(5), 694-712.
    23. Shefrin, H. M., & Thaler, R. H. (1988). The behavioral life-cycle hypothesis. Journal of Economic Inquiry, 26(4), 609-643.
    24. Shefrin, H., & Statman, M. (2000). Behavioral portfolio theory. Journal of Financial and Quantitative Analysis, 35(2), 127–151.
    25. Soman, D. (2001). The mental accounting of sunk time costs: Why time is not like money. Journal of Behavioral Decision Making, 14(3), 169-185.
    26. Sotiropoulos, V., & d'Astous, A. (2012). Social networks and credit card overspending among young adult consumers. Journal of Consumer Affairs, 46(3), 457-484.
    27. Sui, L., Sun, L., & Geyfman, V. (2021). An assessment of the effects of mental accounting on overspending behavior: An empirical study. International Journal of Consumer Studies, 45(2), 221-234.
    28. Sussman, A. B., & Alter, A. L. (2012). The exception is the rule: Underestimating and overspending on exceptional expenses. Journal of Consumer Research, 39(4), 800-814.
    29. Thaler, R. H. (1999). Mental accounting matters. Journal of Behavioral Decision Making, 12(3), 183-206.
    30. Urminsky, O., & Goswami, I. (2015). Impatient to achieve or impatient to receive: How the goal gradient effect underlies time discounting. ACR North American Advances, 43, 74-79.
    31. Xiao, J. J., & Anderson, J. G. (1997). Hierarchical financial needs reflected by household financial asset shares. Journal of Family and Economic Issues, 18(4), 333-355.
    32. Yao, R., & Cheng, G. (2017). Millennials' retirement saving behavior: Account ownership and balance. Family and Consumer Sciences Research Journal, 46(2), 110-128.
    33. Yuh, Y., & Hanna, S. D. (2010). Which households think they save? Journal of Consumer Affairs, 44(1), 70-97.
    34. 36. Zhang, C. Y., & Sussman, A. B. (2017). The role of mental accounting in household spending and investing decisions. Client Psychology. New York: Wiley, Chicago Booth Research Paper, (19-07).