Document Type : Original Article
Authors
1 Assistant Professor, Persian Gulf University, Bushehr, Iran
2 Master of Business Management, Persian Gulf University, Bushehr, Iran
Abstract
Keywords
صادرات، یکی از حیاتیترین بخشهای اقتصاد هر کشور است. صدور کالا و خدمات، مهمترین منبع تأمین درآمد ارزی کشور محسوب میشود که نبض اقتصاد زنده و فعال دنیا را در دست دارد (کرمپور، شریفی و صفابخش، 1391). در این شرایط، شرکتها از راههای مختلف میکوشند تا کالاها و خدمات خود را در سرتاسر دنیا بهفروشبرسانند و سود خود را به حداکثر و بیشینه برسانند. شرکتها با صادرات، میتوانند با کمترین درگیری در فعالیتهای محلی، محصول خود را در بازارهای خارجی عرضه کنند (مورگان[1] و همکاران،2004).
بههرحال، توسعۀ صادرات و ورود صحیح به بازارجهانی، همچنین حفظ شرایط و ماندگاری در آن جز با یک راهبرد مشخص و پایدار صادراتی بهدست نمیآید. بنابراین، با توجه به ضرورت و اهمیّت توسعۀ فعالیتهای صادراتی، شرکتها برای بقاء و موفقیت در این فعالیتها نیازمند شناسایی عوامل مؤثر بر عملکرد صادراتی خود هستند. میزان موفقیت یک شرکت در امر صادرات را میتوان با عملکرد صادراتی آن ارزیابی کرد (گادوین[2] و همکاران،2013). عملکرد صادراتی به این معناست که آیا شرکت توانسته است به اهداف خود دست یابد (شمساده و یونس علی[3]،2006).
تحقیقات مختلفی در زمینۀ عوامل مؤثر بر عملکرد صادراتی انجام شده است. در این مطالعات، مجموعه عواملی از قبیل اندازۀ شرکت، تجربه صادراتی، تکنولوژی تولید، قیمت، جهتگیری استراتژیک بازار محلی، تفاوتهای فرهنگی، مزیت رقابتی، آمیخته بازاریابی شرکت، نوآوری، بازارگرایی صادراتی و غیره بررسی شدهاند (ازهر[4]، 2008؛ گادوین[5] و همکاران،2013 ؛ میلی تیادیس[6] و همکاران، 2008). گفتنی است که موفقیت سازمانهای صادرکننده در بازار بینالمللی اتفاقی نیست. رقابت از یکسو و تغییرات مداوم از سوی دیگر، سازمانها را با شرایط پیچیدهای روبهرو میکند که نیاز به استراتژی و برنامه بلندمدت را نیز یادآور میشود. درهمین راستا، یکی از مقدمات داشتن صادرات موفق، استراتژی و برنامه بلندمدت مناسب است و لازمه برنامهریزی و توسعۀ استراتژیک صحیح، داشتن مقدمات آن، از جمله جهتگیری استراتژیک صحیح است (ازهر، 2008؛ جانتونن[7]و همکاران، 2008). جهتگیری استراتژیک، اقدامی رقابتی در بازار تعریف میشود (ژنگ[8] و همکاران، 2010)
ازآنجاکه این مطالعه جهتگیری استراتژیک را از دید مدیران میکاود، همچنین ازاینجهت که استراتژی بازاریابی و ارتباطات بین صادرکننده و سایر شرکای تجاری از جهتگیری استراتژیک منتج میشود، اهمیت بررسی جهتگیری استراتژیک را، یکی از عوامل مهم تأثیرگذار بر موفقیت صادرات، بازگو میکند. در این پژوهش اثر نوعشناسی جهتگیری استراتژیک شرکتهای مورد مطالعه، بر اساس ابعادی چون آیندهگرایی، ریسکپذیری، سلطهجویی و پیشگامبودن بررسی میشود. با توجه به ماهیت شرکتهای صادراتی، موفقیت این شرکتها، رمز بقای آنها در بازار رقابتی است. موفقیت صادراتی با عناوین مختلف عملکرد صادراتی و غیره بیان میشود، که تاکنون در قالب مدل جامعی که متأثر از این نوعشناسی جهتگیری استراتژیک باشد بررسی نشده است، بنابراین، برای برطرفکردن شکاف نظری موجود، مسئله اصلی پژوهش این است که ابعاد جهتگیری استراتژیک چه تأثیری بر عملکرد صادراتی دارد تا بر اساس نتایج پژوهش راهکارهای اثربخشی در برای تقویت و بهبود عملکرد صادراتی ارائه شود.
مفاهیم و مبانی نظری
عملکرد صادراتی
عملکرد صادراتی، انعکاسدهندۀ رفتار خاص یک شرکت در استفاده از منابع و قابلیتهایش در موقعیت بینالملل در یک زمان مشخص است. عملکرد صادراتی شرکت یکی از شاخصهای کلیدی موفقیت فعالیتهای صادراتی یک شرکت درنظر گرفته میشود، که بهشکل یک پدیده گسترده مطالعه و بررسی میشود (بلسکا و اسپاسوا[9]،2014). عملکرد صادراتی موتور محرک رشد اقتصادی کشورها و نیز عنصری حیاتی برای مزیتهای رقابتی سازمانها بهشمار میرود. تاکنون تعریف واحدی از عملکرد صادراتی ارئه نشده است، زیرا تعاریف مفهومی، به زمینهای که مطالعه در آن انجام گرفته بستگی دارد. عملکرد صادراتی استراتژیک به درجهای که سازمان در دستیابی به اهداف استراتژیک خود بهدرستی عمل کرده اشاره دارد و شامل بهبود مزیت رقابتی، افزایش سهم بازر و تقویت موضع رقابتی است (تینجی و پرچاس[10]، 2011).
عملکرد صادراتی شرکتها در تحقیقات گذشته، در سه بعد زیر بررسی میشود: سطح صادرات، رشد صادراتی و سودآوری صادراتی. سطح صادرات، به یک شاخص سنتی که نشاندهنده اهمیت صادرات برای شرکت است، اشاره دارد، درحالیکه رشد فروش و سودآوری، پویا هستند و بیشتر جنبههای اقتصادی را مد نظر قرار میدهند. میزان موفقیت یک شرکت در صادرات را میتوان با کارکرد صادراتی آن ارزیابی کرد. زو (1994) کارکرد صادراتی را میزان دستیابی به اهداف، وقتی که شرکت، محصولی را به بازار خارجی صادر میکند. محققین در سنجش عملکرد از شاخصهای ذهنی عملکرد مانند رضایت مشتری، وفاداری مشتری و غیره، در برخی مطالعات از شاخصهای عینی عملکرد مانند حاشیه سود و غیره و در برخی دیگر برای سنجش عملکرد از شاخصهای ترکیب شاخصهای عینی و ذهنی استفاده شده است.
باتوجه به اینکه صادرات یک انتخاب استراتژیک برای شرکت است، اهداف آن میتواند بین شرکتها، صنایع و موقعیتهای ملی و افقهای زمانی متفاوت باشند. در نتیجه مجموعهای از شاخصهای عملکرد صادراتی در ادبیات نظری وجود دارد. برای مثال کوتسیکا[11] و همکارانش (2000)، در تحلیل خود از 100 مقاله مرتبط با صادرات، 42 شاخص متفاوت عملکردی را شناسایی کردهاند. اخیراً سوسا[12] (2004) در بررسی مقالههای سالهای 1998 تا 2004، چهل و دو شاخص متفاوت را شناسایی کردهاند (بلسکا و اسپاسوا،2014). سنجههای عملکرد صادراتی معمولاً به سه گروه گسترده تقسیم میشوند: 1. معیارهای اقتصادی و مالی، 2. معیارهای غیراقتصادی و 3. غیرمالی و معیارهای عمومی.
معیارهای اقتصادی به سه دستۀ معیارهای مربوط به فروش، معیارهای مربوط به سود و معیارهای مربوط به سهم بازار تقسیم میشوند (بلسکا و اسپاسوا،2014). معیارهای غیراقتصادی به سه دستۀ معیارهای مربوط به بازار، محصول تقسیم میشوند. معیارهای مربوط به بازار نسبت به دو معیار دیگر بیشتر بررسی شدهاند، هر چند که بهطور کلی آنها نیز بهندرت تحقیق شدهاند. معیارهای عملکرد، از جمله نفوذ در بازارهای صادراتی را میتوان نام برد، که معیار تعداد کشور/ بازار صادراتی بیشتر از همه بررسی شده است. معیارهای مربوط به محصول، به تعداد محصولات جدید صادرشده، نسبت صادرات به گروههای محصول و نسبت صادرات به توسعۀ محصول اشاره دارد.
برخی محققان، رویکرد عمومی را برای اندازهگیری عملکرد صادراتی انتخاب کردهاند. یک معیار عمومی، درجۀ رضایت مدیران صادراتی، از عملکرد کلی صادرات برای تعیین نتیجه از فعالیتهای صادراتی شرکتهای مرتبط است. معیار دیگر، موفقیت صادراتی درکشده و درجهای که اهداف صادراتی انجام شده است، به حساب میآید (کاتسیکاس و همکاران ،2000).
در پژوهش حاضر، از معیارهای اقتصادی و معیارهای غیراقتصادی برای سنجش عملکرد صادراتی استفاده شده است. معیارهای کاربردی در سنجش عملکرد صادراتی، در این پژوهش عبارتاند از: رشد فروش صادرات، حجم فروش صادرات، سهم سود صادرات و رضایت عملیات صادراتی.
عوامل مؤثر بر عملکرد صادراتی
بلسکا و اسپاسوا[13] به بررسی جامع ادبیات نظری در مورد عوامل و معیارهای سنجش عملکرد صادراتی پرداختهاند که به سه روش ادبیات عملکرد صادراتی خلاصه شده است: الف) روش پراکنده که در آن انواع رویکردهای تحلیلی و روششناختی وجود دارد. ب) روش مفهومی که شناسایی تعداد زیادی از عواملی است که تأثیر مستقیم و غیرمستقیم بر عملکرد صادراتی شرکت دارند. ج) روش احتمالی که نتایج احتمالی از تأثیر عوامل مختلف بر عملکرد صادراتی را فراهم میکند (بلسکا و اسپاسوا،2014).
پژوهشگران دیگر نیز که در مطالعات خود به بررسی عوامل موفقیت صادراتی در شرکتهای کوچک و متوسط پرداختهاند، در نتایج خود جنبههایی را برای تمایز بین شرکتهای موفق و ناموفق تشریح کردهاند که به این شرح است: انگیزه برای افزایش برونداد در سطح شرکت، بهبود برنامهریزی عملیاتی، صدور گواهینامه بینالمللی تضمین کیفیت، درصد زیاد فروش اختصاصیافته به نوآوری، نوآوری بسیار مکرر، کارکنان واجد شرایط و نوآورانه، اتحاد محلی برای نوآوری، داشتن همپیمانان استراتژیک در کشور مقصد (مالدیفسی و کرسی[14]، 2014).
تن و سوسا[15] در پژوهشی که به ارتباط میان قابلیتهای بازاریابی و مزیت رقابتی و عملکرد صادراتی متمرکز است، نشان دادهاند که مزیت رقابتی یک واسطه مهم در رابطه بین قابلیتهای بازاریابی و عملکرد صادراتی است؛ بهویژه پژوهشگران دریافتهاند که دو نوع مزیت رقابتی(هزینه کم و مزیت تمایز)، مداخلهگر مثبت در تأثیر قابلیتهای بازاریابی بر عملکرد صادراتی هستند (تن و سوسا، 2015).
تیناش[16] و همکارانش، در مطالعات خود نشان دادهاند که عوامل استراتژیک پیشکننده قوی برای شدت صادرات و رشد شدت آن هستند. درمقابل، عوامل مربوط به شرکت (عملکرد ساختار محور، دیدگاه میتنی بر منبع)، قدرت تبیینکنندگی کمتری در پیشبینی عملکرد صادراتی دارند. با توجه به معیارهای عملکرد صادراتی، شدت صادراتی، بالاترین کارایی را دارد (تیناش و همکاران،2014).
ازیبو[17] و همکاران، به بررسی عوامل داخلی تأثیرگذار بر عملکرد صادراتی، در بخش صنایع نساجی و پوشاک اسپانیا و ایتالیا پرداختهاند. آنها عوامل مورد نظر خودشان را در قالب تجربه صادراتی، قابلیت فنی شرکت، استراتژی صادراتی و اندازه شرکت معرفی کردهاند. نتایج این تحقیق نشان میدهد که تجربه بینالمللی ازجمله عوامل اصلی تأثیرگذار بر عملکرد صادراتی است. دیگر عوامل مؤثر عبارتاند از: تجربه صادراتی، سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه و حمایتهای دولتی (ازیبو و همکاران، 2007).
پاپادوپولس[18] و مارتین،[19] ارتباط میان بینالمللیکردن و عملکرد صادراتی را در قالب مدلی مطرح کردهاند. تجربۀ بینالمللیکردن، سطح بینالمللیکردن و تعهد بینالمللی ابعاد مدل را تشکیل میدهند. آنها دریافتهاند که سطوح مختلف بینالمللیکردن بر عملکرد صادراتی تأثیرات متفاوتی دارد (پاپادوپولس و مارتین، 2010).
جهتگیری استراتژیک
جهتگیری استراتژیک اصولِ راهنمایی هستند که بر بازاریابی و تدوین استراتژی تجاری شرکت تأثیر میگذارند. آنها دستورالعملهای استراتژیک اجراشده بهوسیله یک شرکت را انعکاس میدهند که به رفتارهای صحیح برای عملکرد بهتر منجر میشود (تئودوسه [20]و همکاران، 2012). جهتگیری استراتژیک به شیوهای که یک شرکت خود را با محیط بیرونی (صنایع/ رقبا) تطبیق میدهد، اشاره دارد (مدانگلو[21] و همکاران،2011). جهتگیری استراتژیک برای درک مدیریتی خاص، آمادگیها، تمایلات، انگیزهها و خواستههایی تعریف میشود که راهنمای برنامهریزی استراتژیک و فرایند توسعه استراتژیک است (وود و رابرتسون[22]،1997).
دیدگاههای پیرامون ابعاد جهتگیری استراتژیک، این ابعاد را هدایتکنندۀ تمام جنبههای فعالیت شرکتها و نه فقط در حوزهای خاص مانند تولید یا فروش میدانند. برای مثال در یک اظهارنظر گسترده محققانی مانند ون کاتارمن[23] و مورگان و استرانگ،[24] شش بعد جهتگیری استراتژیک همچون سلطهجویی، تحلیلگری، تدافعی، آیندهگرایی، پیشگامی و ریسکپذیری را شناسایی نمودهاند. این ابعاد باعث نفوذ شرکت در همه جنبهها شده و تمرکز شرکت را برروی هر یک از حوزههای خاص یا عوامل وظیفهای بالا میبرد (جانسون [25]و همکاران، 2012).
- تهاجمی بودن
تهاجمی بودن[26] نشاندهنده تمایل استراتژیک شرکت واحدی است که بر دستیابی به حوزه رقابتی تمرکز میکند (جانسون و سهی، 2001). یک شرکت سلطهجو، پیدرپی تلاش میکند تا پیشرو باقی بماند و تمایل دارد تا به شکلی قدرتمند با رقبای خود، برای بهبود عملکرد و بهدستآوردن سهم بیشتر از بازار به رقابت بپردازد (فریر، 2001). سلطهجویی، به این معناست که شرکت در مورد رشد و برتری در بازارهایش و تخصیص همه منابع احتمالی، جاهطلبانه عمل کرده است و کلیه راههای احتمالی را بهمنظور تحقق این اهداف دنبال میکند (هامل و همکاران، 1989). استراتژی سلطهجویی، شامل تعیین قیمت، در سطح پایینتری از رقبای موجود در سطح بازار برای کالای تمامشده سازمان است (تالکه[27]، 2007).
- آیندهگرایی
آیندهگرایی[28]، به دیدگاه زمانی شرکت اشاره دارد. این مفهوم بدین معناست که آنچه در آینده اتفاق میافتد، اهمیت دارد. شرکتهای آیندهنگر، بر روی ایجاد مزیت رقابتی پایدار فراتر از یک مقطع زمانی، به جای دستیابی به انتظارات مالی کوتاهمدت تمرکز میکنند (ونکتارمن، 1989). آیندهنگری شامل پافشاری، صبر و تعهد سرمایهگذاریها و منابع تخصیص دادهشده در بیش از یک افق زمانی است (جورج [29]و هکاران، 2005). بر اثر پیدایش محیطی پرتلاطم در بازار رقابتی کنونی، تمرکز بر برنامههای بلندمدت و وجود آیندهنگری در سازمان امری ضروری پنداشته میشود (اکمان و ایلماز، 2008).
- ریسکپذیری
سازمانهایی با رویکرد ریسکپذیرانه، تمایل بیشتری برای ریسکپذیری، تمرکز و تلاش برای پیگیری فرصتهای جدید دارند (پرز لینو وهکاران، 2011). تمایل به ریسک[30] شامل توجه و گرایش در سطح شرکت نسبت به ریسکپذیری در فعالیتها و رویکردهای استراتژیک است (میلر و چن، 2004). ونکتارمن، در مطالعه ریسکپذیری در مدیریت گفته است که چنین جهتگیری خاص، به ویژگیهای شخصیتی مدیر و فرد تصمیمگیرنده بستگی دارد. ازاینرو، امکان دارد سازمانی با ریسکپذیری بالا در پروژهای سرمایهگذاری کند که نرخ بازگشت سرمایه آن پایین بوده و تصمیمگیری در مورد آن مطمئن نباشد (ونکتارمن، 1989).
- پیشگامبودن
شرکتهایی با رویکرد پیشگامانه، رفتاری فعالانه برای مشارکت در صنایع نوظهور، جستوجوی مداوم فرصتهای بازار و تجربهاندوزی با پاسخهای بالقوه به روند تغییرات محیطی از خود نشان میدهند. مورگان و استرانگ، گفتهاند که پیشگامی در بطن رفتار نوآورانه است و نشاندهنده اینرسی یک شرکت برای کشف فرصتهای در حال ظهور، تجربه تغییر و بسیج امکانات است. این جهتگیری شرکت را قادر میسازد که ماهیت و جهت رقابت را به نفع تغییر دهد (انگرینا[31]، 2011).
- تحلیل
تحلیل، به تمایل سازمان برای جستوجوی عمیق و ریشهای مشکلات و ایجاد بهترین راهحل ممکن اشاره دارد و نشاندهنده قابلیت ایجاد دانش شرکت است که فرایند یادگیری سازمانی به جریان میافتد (انگرینا، 2011). استراتژی تجزیه و تحلیل بهطورجامع، به دنبال تجزیه و تحلیل اطلاعات موجود مرتبط با تصمیمگیری پیرامون مسائل موجود در سطح سازمان است (مورگان و استرانگ، 2003). درپیشگرفتن چنین استراتژیای ارتباط مستقیمی با ظرفیت ساخت اطلاعات، ذخیره اطلاعات و ایجاد توانایی در سازمان برای آموختن دارد (مورگان و استرانگ،2003؛ تالکه، 2007).
- مدافعبودن
این جهتگیری نشاندهنده رفتار تدافعی سازمان است که تا چه حد کاهش هزینه و روش جستوجوی بهرهوری را بهکارمیگیرد. این تمرکز، اهمیت حوزهها و زمینههای موجود را نسبت به محصول جدید یا توسعۀ بازار نشان میدهد؛ در نتیجه باعث انباشت مهارتها و تواناییهای منتخب و توسعه استراتژیهای ترکیبی به منظور بهبود عملکرد در حوزههای متمرکز شرکت میشود (انگرینا، 2011).
مروری بر پژوهشهای پیشین
تئودوسه و همکاران (2012)، در مطالعهای با بررسی 316 شعبه بانک، مدلی را که پیونددهنده جهتگیری استراتژیک با عملکرد سازمانی از طریق تأثیر متغیر میانجی قابلیت بازایابی است، ارائه کردهاند. آنها دریافتهاند که تلاطم بازار و شدت رقابت و تمرکزنداشتن در تصمیمگیری نقشی محوری را در تعیین الویتهای استراتژیک مدیریتی ایفا میکنند. علاوهبراین، رقیبگرایی و نوآوریگرایی به توسعه قابلیتهای بازاریابی کمک زیادی میکند و به نوبه خود، قابلیتهای بازاریابی تأثیر مثبتی بر عملکرد شرکت میگذارد (تئودوسه و همکاران، 2012).
با وجود پیشرفتهای مفهومی، تجربی و نظری بهدستآمده بر رابطه استراتژی- عملکرد، هنوز اجماع کمی درباره ماهیت و شکل این رابطه وجود دارد. مورگان و استرانگ در سال2003، مطالعهای پژوهشی را در شرکتهای صنایع تولیدی با فناوری بالا و پایین و متوسط انجام دادند. استراتژی کسبوکار مفهوم رقابتی با 6 بعد (تهاجمی، تحلیلگری، تدافعی، آیندهگرایی، پیشگامی و ریسکپذیری) است که این دو محقق، بهدنبال بررسی رابطه این شش بعد جهتگیری استراتژیک با عملکرد کسبوکار سازمان بودند. نتایج نشان میدهد که تأکید و توجه شرکتها که بر تحلیلگری، تدافعی و آیندهگرایی در جهتگیری استراتژیک است با عملکرد کسبوکار مرتبط هستند (مورگان و استرانگ، 2003).
علی رضاییان و مجتبی بلوکی، در مقالهای پس از بررسی فرایند تصمیمگیری استراتژیک بر مبنای جهتگیریهای استراتژیک به این نتیجه میرسند که وجود هوشمندی رقابتی در سازمان، همواره یاریرسان مدیران ارشد سازمان در بهبود جهتگیری استراتژیک بوده است و به کمک آن میتوان به تصمیمات مناسب استراتژیک برای دستیابی به اهداف بلندمدت شرکت دست یافت (رضاییان و بلوکی، 1390).
کن[32] و همکارانش در سال 2012، در یافتند که جهتگیری استراتژیک بر نوآوری محصول تأثیر معنیداری دارد. براساس این مطالعه، چارچوبی مفهومی برای درک روابط بین نوآوری محصول، بازارگرایی (رقیبگرایی و مشتریگرایی) و متغیر میانجی انعطافپذیری استراتژیک ارائه کردهاند. مفهوم اساسی این مدل، این است که شرکتها به فرهنگ توجه به نیاز مشتریان، حرکت و گرایشهای تکنولوژیک رقبا نیازدارند؛ این خود در طراحی، توسعه و تجاریسازی محصولات برتر و جدید و دستیابی به مزیتهای ابتکاری نقش دارد (کن و همکاران، 2012).
آلتین داگ[33] و زیهر[34] در سال 2012، تحقیقات ویژهای برای بررسی سطوح جهتگیری استراتژیک بر عملکرد شرکتهای خانوادگی ترکیه آغاز کردند. شش بعد مورد بررسی شامل بازار، نوآوری، ارتباطات، مشتری، آموزش و کارآفرینی هستند. برای انطباق با شرایط روز و قدرت علمی کار سه بعد ارتباطات، مشتری و آموزش از مطالعات حذف شدند. نتایج نیز نشان میدهد که نوآوریگرایی باعث رسیدن به مزیت رقابتی میشود (آلتینداگ وزیهر، 2012).
موری[35] (2012)، در مطالعات خود خود با نام نوآوری سازمانی، نقش جهتگیری استراتژیک و ارزیابی محیط، استدلال میکند که میان ارزیابی محیطی و استراتژی تهاجمی و استراتژی تجزیه و تحلیل رابطهای مستقیم وجود دارد که در نهایت به ایجاد نوآوری در سازمان منجر میشود(موری،2012).
لومپکین[36] و دس،[37] در مقاله خودبا هدف بررسی این نقش، برای جهتگیری کارآفرینی چهار بعد نوآوری، ریسکپذیری، رقابت تهاجمی و پیشگامی را مطرح کردهاند (لومپکین و دس،2001).
مدل مفهومی و فرضیات پژوهش
بر اساس مطالب گفتهشده، جهتگیری استراتژیک اصول راهنمایی هستند که بر بازاریابی و تدوین استراتژی تجاری شرکت تأثیر میگذارند. آنها دستورالعملهای استراتژیک اجراشدۀ یک شرکت را منعکس میکنند که به رفتارهای صحیح برای عملکرد بهتر منجر میشود. با کمک مطالعه روابط مطرحشده که به کمک پیشینۀ پژوهش و ادبیات موضوع مطرح شدهاست، این چنین استنباط میشود که به مدل ون کاترامن (1989) و تأثیر آن بر عملکرد صادراتی در مطالعات داخلی کمتر پرداخته شدهاست. ازاینرو، پژوهش حاضر به بررسی تأثیر ابعاد جهتگیری استراتژیک بر عملکرد صادراتی است. برایناساس مدل مفهومی برای انجام پژوهش در شکل1 نمایش داده شده است.
جهتگیری استراتژیک
آیندهگرایی |
تهاجمی بودن |
ریسکپذیری |
پیشگامبودن |
عملکرد صادراتی |
رضایت از عملیات صادراتی |
سهم سود صادراتی |
حجم فروش صادراتی |
رشد فروش صادراتی |
شکل 1- مدل مفهومی پژوهش
برای دستیابی به اهداف مطالعه و تبیین مسأله پژوهش، میتوان فرضیههای پژوهش را به صورت زیر بیان کرد:
H1: جهتگیری آیندهگرایی مدیران بر عملکرد صادراتی تأثیر معنادار و مثبتی دارد.
H2: جهتگیری سلطهجویی مدیران بر عملکرد صادراتی تأثیر معنادار و مثبتی دارد.
H3: جهتگیری ریسکپذیری مدیران بر عملکرد صادراتی تأثیر معنادار و مثبتی دارد.
H4: جهتگیری پیشگام بودن مدیران بر عملکرد صادراتی تأثیر معنادار و مثبتی دارد.
روش اجرا
پژوهش حاضر، از نظر هدف کاربردی و از حیث بهدستآوردن اطلاعات اولیه برای ارزیابی و تبیین مدل مفهومی پژوهش، از نوع توصیفی، بر اساس ماهیت پژوهش در دسته تحقیقات علمی و از نظر روش گردآوری دادهها، چون دادههای مورد نیاز با پرسشنامه گردآوری شدهاست، از نوع تحقیقات پیمایشی است. جامعۀ آماری مطالعه حاضر، تمام مدیران شرکتهای صادراتی فعال استان بوشهر است که با توجه به آمار بهدستآمده از اتاق بازرگانی استان تعداد 33 شرکت است؛ هر شرکت نیز حداکثر 1 مدیر دارد. با توجه به تعداد جامعه مورد مطالعه، نیازی به تخمین نمونه نیست و با سرشماری جامعه مورد بررسی 30 پرسشنامه تکمیل و بازگردانده شد، که مبنای تجزیه وتحلیل پژوهش حاضر قرار گرفته است. برای اینکه پژوهشی، تحقیق علمی قلمداد شود، باید معیارهای پایایی[38] و روایی[39] را داشته باشد. در این پژوهش برای اینکه پرسشنامه از روایی مناسبی برخوردار باشد، در طراحی اولیه سوالات مواردی نظیر ساختار پرسشنامه، استفاده از جملات درکشدنی و بدون ابهام مدنظر بوده است. پس از طراحی اولیه پرسشنامه، برای افزایش روایی از نظرات استادان و کارشناسان امور استفاده شده است. با توجه به این اقدامات، میتوان گفت که پرسشنامه، روایی محتوایی مناسبی دارد. در تحقیق حاضر، برای برآورد سنجش پایایی ابزار اندازهگیری پژوهش از آلفای کرونباخ استفاده شدهاست. نتایج نشان میدهد که آلفای کرونباخ آیندهگرایی 0.86 و آلفای کرونباخ تهاجمی بهمیزان 0.78 و آلفای کرونباخ پیشگامی 0.92 و آلفای کرونباخ ریسکپذیری و عملکرد صادراتی بهترتیب بهمیزان 0.81، 0.92 است که بیانگر اعتبار بالای آن است.
ابزار پژوهش
در این پژوهش برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه استفاده شدهاست. پرسشنامهها در دو قسمت طراحی شدهاند؛ قسمت اول سؤالات، اطلاعات عمومی سازمان و قسمت دوم پرسشهای مربوط به متغیرهاست. بر اساس نظر استادان دانشگاهی، روایی محتوایی و ظاهری پرسشنامه و درجهت بررسی پایایی از روش آلفای کرونباخ استفاده شدهاست.
جدول 1- منابع پرسشنامه پژوهش
نام متغیر |
تعداد سؤال |
منبع |
آیندهگرایی |
4 |
مورگان و استرانگ (2003) |
سلطهجویی |
4 |
مورگان و استرانگ (2003) |
ریسکپذیری |
3 |
مورگان و استرانگ (2003) |
پیشگامی |
4 |
مورگان و استرانگ (2003) |
عملکرد صادراتی |
4 |
بحرینیزاده و آرام(1393) |
تحلیل یافتهها
در این پژوهش، دادههای بهدستآمده از پرسشنامهها، به نرمافزار spss وارد شده و تحلیلهای لازم بر روی آنها انجام شده و برای برازش مدل و آزمون فرضیههای پژوهش از نرمافزار پی.ال.اس یا همان رویکرد حداقل مربعات جزئی، استفاده شده است. در این روش نسبت به حجم نمونه و توزیع مناسب دادهها حساسیتی وجود ندارد و بهگونهای است که میتوان تحلیلها را با حجم نمونه کمتر از سی عدد نیز انجام داد. در نرمافزار پی.ال.اس برای بررسی مدل مفهومی پژوهش، باید به وضعیت برازش مدل اندازهگیری و مدل ساختاری توجه کرد. برای بررسی برازش مدل باید به شاخصهایی همچون آلفای کرونباخ، ضریب پایایی مرکب و میانگین واریانس مستخرج توجه کرد؛ در صورتی که میزان آلفای کرونباخ بالاتر از 0.7، ضریب پایایی مرکب بالاتر از 0.8، میانگین واریانس مستخرج بالاتر از 0.5 و میزان واریانس تبیینشده بالاتر از 0.3 باشد؛ مدل ساختاری مطالعه برازش مطلوبی دارد. جدول2 شاخصهای برازش مدل را بهاختصار نشان میدهد.
جدول2- شاخص نیکویی برازش مدل
متغیر |
مدل اندازهگیری |
مدل ساختاری |
||
میانگین واریانس مستخرج |
پایایی مرکب |
آلفای کرونباخ |
واریانس تبیین شده |
|
آیندهگرایی |
0.7266 |
0.913 |
0.87 |
|
تهاجمیبودن |
0.637 |
0.875 |
0.81 |
|
ریسکپذیری |
0.745 |
0.897 |
0.83 |
|
پیشگامی |
0812. |
0.945 |
0.92 |
|
عملکرد صادراتی |
0.838 |
0.953 |
0.93 |
0.98 |
یافتههای پژوهش
مدل اندازهگیری و ساختاری پژوهش، با توجه به جدول2 برازش مناسبی دارد، به این معنی که میتوان به بررسی ضریب مسیر و عدد معناداری مسیرهای علّی در مدل مفهومی پژوهش پرداخت. به همینمنظور، ضرایب مسیر و اعداد معناداری، نشاندهنده تأیید یا رد فرضیههای پژوهش است، در جدول3 آمده است.
جدول 3- خلاصه نتایج آزمون فرضیهها
فرضیهها |
ضریب مسیر |
عدد معناداری |
نتیجه |
آیندهگرایی---< عملکرد صادراتی |
0.133 |
2.22 |
تأیید |
تهاجمی بودن---< عملکرد صادراتی |
0.001 |
0.03 |
رد |
ریسکپذیری---< عملکرد صادراتی |
0.136 |
3.60 |
تأیید |
پیشگامی---< عملکرد صادراتی |
0.136 |
2.72 |
تأیید |
بر اساس اطلاعات جدول 3 مشخص شدهاست که آیندهگرایی به میزان 13درصد بر افزایش عملکرد صادراتی تأثیرگذار است و این میزان اثرگذاری با عدد معنیداری 2.22، که در دامنه 1.96 و 1.96- قرار نگرفته و بالاتر از این محدوده است؛ لذا فرضیه اول پژوهش مبنی بر تأثیر مثبت و معنادار جهتگیری استراتژیک آیندهگرایی مدیران بر عملکرد صادراتی شرکت تأیید میشود. به همینترتیب مطابق نتایج جدول 3- فرضیههای سوم و چهارم نیز تأیید میشوند. فرضیه دوم با توجه به عددمعناداری 0.03 که درون محدوده بحرانی است، تأیید نمیشود.
نتیجهگیری و پیشنهادها
صادرات یک فعالیت تجاری ضروری برای اقتصاد ملی بهشمار میرود. افزایش رقابت از یکسو و تغییرات مداوم از سوی دیگر سازمانها را با شرایط پیچیدهای روبهرو میکند که یادآور نیاز به استراتژی و برنامه بلندمدت است. این نیاز در سازمانهای صادرکننده نیز به قوّت خود باقی است و چه بسا بیش از دیگر سازمانها که فقط در سطح ملی فعالیت میکنند، وجود داشته باشد. بههمینمنظور، پژوهش حاضر به بررسی تأثیر ابعاد جهتگیری استراتژیک بر عملکرد صادراتی پرداخته است. با توجه به یافتههای پژوهش میتوان گفت که شرکتهای صادراتی با تغییر جهتگیری استراتژیک خود میتوانند گام مؤثری برای پیشبرد اهداف صادراتی بردارند.
با توجه به مثبتبودن ضریب مسیر در فرضیۀ اول که مقدار آن برابر با 0.133 است، رابطه مثبتی میان جهتگیری آیندهگرایی و عملکرد صادراتی وجود دارد و با توجه به میزان آمارهتی (T) برای این فرضیه که مقداری برابر با 2.22 دارد، میتوان ادعا کرد که در سطح اطمینان 95درصد با بهبود جهتگیری آیندهگرایی موجب ارتقای عملکرد صادراتی شرکت میشود. نتایج حاصل از این فرضیه پژوهشی با نتایج پژوهش مورگان و استرانگ (2003)، جلالیان و همکاران (1393) و ملکیپور و محتشم (1392)، چوی و مولا (2012)، استیفن و همکاران (2013) مطابقت دارد و نتایج آنها را نیز تأیید میکند.
بر اساس یافتههای بهدستآمده در جدول 3 میتوان ادعا کرد که در سطح اطمینان 95 درصد رابطه معناداری میان استراتژی تهاجمی و عملکرد صادراتی وجود ندارد و فرضیه پژوهشی ما بر اساس نتایج تحلیل رد میشود. بر اساس یافتهها، بر خلاف نتایج استیفن و همکاران (2013)، موری (2012)، چوی و مولا (2012)، محمدیاری و شرفی (1393)، نیلیپورطباطبایی و اسماعیلزاده (1393)، لومپکین و دس (2001)و استاچ و همکاران (1989) جهتگیری تهاجمی تأثیر مثبت و معناداری بر عملکرد صادراتی ندارد.
افزونبر این، در رابطه با فرضیههای سوم و چهارم با توجه به جدول 3، میتوان گفت که رابطه مثبت و معناداری میان ریسکپذیری و پیشگامی با عملکرد صادراتی وجود دارد و نتایج حاصل از این فرضیهها با نتایج استیفن و همکاران (2013)، لومپکین و دس (2001)، محمود و هنفی (2013)، باسو و همکاران (2013)، فرانک و همکاران (2010)، گیلبرت و رد (2009)، شکیبا و جلالی (1389)، همتینژاد و همکاران (1392)، خان محمدی و نصراصفهانی (1392)، مهارتی و همکاران (1392)، عنایتی و همکاران (1393) مطابقت دارد و بار دیگر این نتیجه تأیید میشود.
با توجه به ضرورت عملکرد صادراتی در شرکتهای صادراتی و اهمیت موفقیت و پیشگامی در چنین شرکتهایی، با تکیه بر نتایج این مطالعه با روش جهتگیری استراتژیک مدیران و استراتژیهای انطباق آمیخته بازاریابی پیشنهاد پژوهشگران به شرکتهای تحت بررسی به شرح زیر است:
ایجاد رویکرد و برنامهریزی بلندمدت و استراتژیک، در مدیران تمام بخشهای شرکت و همچنین با ایجاد گروههای جمعآوری و توزیع اطلاعات از نیازهای مصرفکنندگان و حرکات رقبا در محیط تلاطمی و رقابتی کنونی میتواند راهکاری ضروری برای بهبود عملکرد صادراتی شرکتها باشد. بنابراین مدیران سازمانها باید محیطی را فراهم آورند تا ریسکپذیری رایج شود. ایجاد روحیه ریسکپذیری در میان مدیران تمام بخشها باعث ترغیب آنها به خلاقیت و نوآوری میشود و همواره در تلاش و پیگیری فرصتهای جدید برمیآیند.
به مدیران پیشنهاد میشود با تشکیل جلسات طوفان مغزی در شرکت برای جذب ایدههای خلاق، ابتکار عمل را در بازار برای ورود به بازارهای نوظهور بهدست گیرند. همچنین با ایجاد روحیه مشتریمداری و تکریم اربابرجوع در مقام راهبردی در حیطۀ بازاریابی در جهتگیری استراتژیک میتوانند موجب بهبود و ارتقای عملکرد صادراتی شوند.
[1] Morgan
[2] Gadwin
[3] Shamsuddoha & Yunus Ali
[4] Azhar
[5] Gadwin
[6] Miltiadis
[7] Jantunen
[8] Zheng
[9] Beleska& Spasova
[10] Theingi & Purchase
[11] kutsikeas
[12] sousa
[13] Beleska &Spasova
[14] Maldifassi & Caorsi
[15] Tan & Sousa
[16] Tinashe
[17] eusebio
[18] papadopoulos
[19] martin
[20] Theodosiou
[21] Madanoglu
[22] Wood & Robertson
[23] Venkatraman
[24] Morgan & Strong
[25] Johnson
[26] Aggressiveness
[27] Talke
[28] Future orientation
[29] George
[30] Risk proclivity
[31] Anggraeni
[32] Khin
[33] Altindag99
[34]Zehir
[35] Murray
[36] LUMPKIN
[37] DESS
[38] - reliability
[39] - Validity