Document Type : Original Article
Authors
1 Assistant Professor, University of Lorestan, Tehran-Iran
2 Associate Professor, Islamic Azad University- Central Tehran Branch, Tehran-Iran
3 Master of Management, University of Lorestan, Tehran-Iran
4 Ph.D. Student of Accounting, Islamic Azad University- South Tehran Branch, Tehran-Iran
Abstract
Keywords
امروزه، از تقلید در حوزههایی چون ادبیات، هنر و غیره استفاده میشود و بهطور خاص در تجارت، بهدلیل منابع مادی آن اهمیت زیادی یافته است. این موضوع بهخصوص در ارتباط با پیدایش برندهای جدید که خواهان سهم آن بازاری هستند که تحت تملک برندهای پیشرو است، مصداق پیدا میکند. یک نظرسنجی در آمریکا نشان میدهد که دستهای از برندهای موجود در مغازهها حداقل در رنگ، اندازه و شکل شبیه برند اصلی بودهاند (اسکات موتان و زتلمیر[1]، 2004). ادبیات بازاریابی عموماً کپیکت[2] را منفی در نظر میگیرند، آنها با رقابت ناجوانمردانه و ناسالم به بازار آسیب میزنند و باعث گیجشدن مصرفکنندگان میشوند و مصرفکنندگان را گمراه میکند، هرچند ممکن است مصرفکنندگان متوجه شوند که این محصولات کپیکت هستند و اصلی نیستند. بهطور شگفتآوری، هیچ تحقیقی در این زمینه که واقعاً مصرفکنندگان چگونه در مورد کپیکت فکر میکنند، انجام نشده است (ون هورن و پیترز،2013). در برندهای تقلیدی با توجه به سطوح اولیه و پیشرفته تقلید از تاکتیکهای خاصی استفاده میشود. در شرایط اولیه، برای سنجش شباهت لفظی بین دو شی، ممکن است به ویژگیهای منحصربهفرد و مشترک بین دو شیء توجه شود (تورسکی[3]، 1997). به این نوع تاکتیک تقلید، کپیکت مبتنی بر ویژگی [4] میگویند. دو شیء ممکن است از زمینههای انتزاعی برند اصلی مثل منافع، اهداف، زمینه وغیره استفاده کنند (یا کوبی و مارین [5] ، 1997). زمانیکه برندها بر اساس زمینه(معنا)، از دیگر برندهای پیشرو تقلید میکنند، هدف آنها استفاده از بالاترین مفهوم معنایی یا ویژگی استنباطشده برند پیشرو است که به این نوع تقلید، کپیکت مبتنی بر تم[6] (زمینه) میگویند. در حالت افراطی، کپیکت بدون هیچگونه کپی از ویژگیهای بصری بهطور اساسی میتواند از مضمون (مفهوم) یک برند پیشرو تقلید کند. کپیکت مبتنی بر زمینه نسبت به کپیکت مبتنی بر ویژگی کمتر توجه شده است، به این دلیل که کشف تقلید مبتنی بر ویژگی آسانتر است (هاوارد و جنگلر[7]، 2000 ; لاوکن و همکاران [8]، 1986 ; کپفرر[9]، 1995 ; میااولیس و دی آماتو[10]، 1987 ; زایچواسکی [11]2006). احتمالاً مصرفکنندگان به جای اینکه احساس گیجشدن و فریبخوردن داشته باشند، ممکن است نظر مثبتی در مورد کپیکت داشته باشند و شاید ظاهر محصولات کپیکت، حس مثبت و خوب آنها را در مورد این محصولات برانگیزاند، مصرفکنندگان ممکن است بیندیشند که آنها بازاریابی خود را انجام میدهند، یا آنها را جایگزین خوبی برای برند اصلی گرانقیمت بدانند (اندرسون[12]،1983؛کالینز و لافتوس[13]،1975). ایستس[14] (2003) پیشنهاد میکند که میزان تشابه ادراکشده بین کپیکت و برندهای رهبر فقط به استراتژیهای کپیکت بستگی ندارد، بلکه به طرز فکر مصرفکنندگان که خود شامل دو نوع رابطهگرا و ویژگیگرا هستند، نیز بستگی دارد. استراتژیهای کپیکت بر اساس ویژگیهای روانی افراد طراحی شدهاند. روانشناسان و جامعهشناسان، عقیده دارند که افراد به هنگام پردازش اطلاعات از بین محرکها، دارای دو نوع طرز فکر متفاوت هستند. ویژگیگرایان محرکها را بر اساس یک سری ویژگیهای خاصی چون حروف، رنگ، بستهبندی و غیره دستهبندی میکنند که به این نوع طرز فکر ویژگیگرا میگویند (میرز و مالایا[15]، 1999). در نوع دیگر افراد تمایل به برقراری سطح بالاتری از ارتباط میان محرکها را دارند که به این نوع، طرز فکر رابطهگرا میگویند (گریگال- پکستون و جوهان[16]، 1997).
تقلب، به کپیبرداری مستقیم اشاره دارد، اما تقلیدکنندگان برند، مستقیماً کپی نمیکنند، بلکه آنها تنها از قسمتها یا بخشهایی از ویژگیهای نام تجاری اصلی استفاده میکنند. تولیدکنندگان تمایلی ندارند که تقلیدکنندگان را از جعلکنندگان، متمایز کنند. آنها میتوانند مشکلات شباهتی برای نامهای تجاری اصلی به وجود بیاورند، زیرا هر دوی آنها بر روی سود و تصویر ذهنی نامهای تجاری، تعدی میکنند. در ایالات متحده آمریکا، سالانه مبلغ 200 میلیارد دلار، خسارت مالی بهعلت فروش محصولات تقلبی و جعلی برآورد میشود. بهدلیل بسیاری جعلکنندگان مستقیم، این خسارت مالی بهراحتی میتواند افزایش یابد. درحالیکه شاید دادگاه، نتواند مقلدان را در جایگاه رقبای غیرقانونی تشخیص دهد. شاید نامهای تجاری اصلی، از آنها به نام رقبای ناعادلانه یاد کنند. وقتی که محصولات تقلبی با قیمتی نزدیک به محصولات اصلی فروخته شوند، مشتریان نمیتوانند در مورد کیفیت آنها قضاوت کنند و از راه نام تجاری، علامت تجاری و پوشش تجاری محصولات تقلبی را همان محصولات اصلی بدانند. وقتی که محصول جعلی، با قیمت پایینتری از حد معمول فروخته میشود، علامت و هشداری به مصرفکننده میدهد که این محصول جعلی است. در جعلکردن به این اشاره شده که مستقیماً از نام تجاری اصلی کپی شده است، اما در تقلید، مستقیماً کپی نمیشود؛ بلکه آنها تعدادی از ویژگیها یا ظاهر یا جنبههایی از نام تجاری اصلی و رهبر را اقتباس میکنند (زایچواسکی،1999).
تمرکز این پژوهش بر روی تقلید نام تجاری است و به فرایند تقلب و جعل توجهی نشده است. گسترش محصولات تقلبی، یک پدیده جهانی، درواقع، چالشی مهم در بازاریابی است. گمان میرود که ارزش محصولات تقلبی و درصد آن در تمام تجارت دنیا رو به افزایش است (OECD 2009).
بررسیها نشان میهد که مصرفکنندگان کپیکت ویژگیگرا را کمتر پذیرفتهاند و بیشتر و ناعادلانه، کپیکت مبتنی بر زمینه را میپسندند. هرچند هر دونوع تقلید از طریق شباهت، مرتبط با برند رهبر بوده است، اما شباهت لفظی چون از ویژگیهای مشخصی برند رهبر تقلید میکند، نامناسب و ناپسند دانسته میشود و مصرفکنندگان نسبت به آن واکنش نشان میدهند و در نتیجه به ارزیابی منفی از برند تقلیدی منجر میشوند. ازسویدیگر، کپیکت مبتنی بر زمینه، کمتر ملموس بوده است، زیرا براساس معنا و مفهوم که بهطور غیرمستقیم مرتبط با برند رهبر است، تقلید میکند. این نوع تقلید، کمتر ناعادلانه دانسته میشود.
در این تحقیق با توجه به رواج تقلید در فروشگاهها، به بررسی تأثیر طرز فکر مصرفکنندگان بر استراتژیهای کپیکت در میان مشتریان فروشگاههای زنجیرهای شهروند شهرستان خرمآباد پرداخته شده است. این سؤال مطرح میشود که آیا نوع طرز فکر افراد در انتخاب کپیکت (زمینه و ویژگی) تأثیر میگذارد؟ در راستای پاسخگویی به سؤال اصلی مطرحشده در پژوهش، تحقیق با روش قیاسی و با مطالعه و بررسی مبانی نظری و پیشینۀ تحقیق، فرضیاتی را برای آزمون ارائه داده است.
2-مفاهیم، دیدگاهها و مبانی نظری
2- 1 طرز فکر مصرفکنندگان:
ویسینوسکی و باسوک1، (1999)، تئوری دوگانهای را پیشنهاد دادند که بر اساس آن، افراد اطلاعات مفهومی مرتبط با یک فرآیند را کدگذاری مینماید. بهعبارتی مفاهیم مشترک میان اشیاء مختلف باعث کدگذاری و تداعی شباهت احتمالی آنها میشود. تئوری ویسینوسکی بیانگر این است که افراد محرکهای مشابه را مقایسه میکنند و تفاوتهای آنها را تشخیص میدهند و بهتدریج به شباهت اندک آنها پی میبرند. توانایی دستیابی به رابطههای پیچیده، معیار هوش بشری است (تامپسون و اودن، 2000). بیشتر تحقیقات با مقایسه عملکردهای طرز فکر (رابطهگرا و ویژگیگرا) از این دیدگاه حمایت میکنند که طرز فکر رابطهگرا، یک نوع ارتقا یافتهتر است.
2-1-1 طرز فکر ویژگیگرا
بعضی افراد محرکها را بر اساس مجموعهای از مشخصات خاص چون حروف، رنگ، بستهبندی و غیره دستهبندی میکنند که به این نوع طرز فکر ویژگیگرا میگویند. طرز فکر ویژگیگرا بر شباهت ظاهری بین محرکها توجه میکنند؛ برای مثال: برقراری ارتباط بین کشتی و قایق پارویی (روهم واستریثال2،2001). برای مثال در شکل زیر اگر فردی ویژگیگرا باشد، «شکل ب» را داری ارتباط بیشتری با «شکل پایه» میدانند، افراد ویژگیگرا بیشتر بر ظاهر محرکها توجه میکنند و نوعی ارتباط سطح پایینتری را بین محرکها ایجاد میکنند.
در مقابل، بعضی افراد تمایل به برقراری سطح بالاتری از ارتباط میان محرکها را دارند که به این نوع طرز فکر رابطهگرا میگویند (گری گال– پاکستون[19] و جوهان[20]،1997). کپیکتها ممکن است از لحاظ ویژگیهای معیّن با برند اصلی تفاوت داشته باشند، لیکن در مفاهیم انتزاعی مشابه باشند که مصرفکنندگان در طرز فکر رابطهای به اینگونه کپیکت مبتنی بر زمینه حساس هستند. در شکل بالا اگر فردی رابطهگرا باشد، «شکل الف» را داری ارتباط بیشتری با «شکل پایه» میداند افراد رابطهگرا میخواهند که مفاهیم سطح بالاتری را بین محرکها برقرار کنند.
2- 2 استراتژیهای کپیکت
یک شرط مهم برای اینکه استراتژی کپیکت مؤثر واقع شود، شباهت آن با برند اصلی است. برای ارتباط برند اصلی با کپیکت، ایجاد یک پل ارتباطی نیاز است؛ چونکه تنها در این صورت میشود اطلاعات را انتقال داد و تأثیر مورد نظر را پدید آورد (فاریو[21]، 1986). کپیکتها از پوشش تجاری برند اصلی از قبیل نام برند یا طراحی بستهبندی آن برای خوشنامی و کسب موفقیت تجاری تقلید میکنند. دو نوع استراتژی تقلید وجود دارد:
2-2-1 کپیکت مبتنی بر ویژگی
تقلید ویژگیگرا راهکاری است که در اکثر موارد برای کپیکت از برندهای موفق استفاده میشود. این نوع تقلید بیشترین توجه را در مقالات نوشته شده در زمینه علامت تجاری و بازاریابی به خود اختصاص داده است (فینچ، 1996; هاوارد و همکاران، 2000; لاوکن و همکاران، میاویس و اماتو، 1987; زایچواسکی، 2006). تقلید مبتنی بر ویژگی از طریق تقلید حروف برند، بستهبندی یا رنگ و غیره ایجاد میشود. برای مثال با جایگزینی یک حرف یا بیشتر از یک حرف و مرتبسازی مجدد آنها، یا از طریق تقلید از ویژگیهای خاص بستهبندی برند اصلی صورت میگیرد. به این دلیل که این ویژگیها منحصراً با برند اصلی در ارتباط هستند، تقلیدهای انجامشده مستقیماً به برند اصلی نزدیکشده و آن را تداعی میکند. کپیکت مبتنی بر ویژگی از ویژگیهای مشخص برند اصلی یعنی بصری، متنی، صوتی وغیره تقلید میکنند که حاکی از نوعی شباهت تحتالفظی هستند (جنتز، 1983). میچلی ویپترز(2010) نشان دادهاند که افراد ویژگیگرا کپیکت مبتنی بر ویژگی را بیشتر شبیه به برند رهبر میدانند.
2-2-2 کپیکت مبتنی بر زمینه
کپیکت مبتنی بر زمینه، بر مفاهیم معنایی و یا ویژگیهای تداعیگر برند اصلی تأکید میکند. کپیکت مبتنی بر زمینه، از کپیکت مبتنی بر ویژگی محبوبتر است؛ چونکه مستقیماً از ویژگیهای ظاهری برند اصلی تقلید نمیکند (کپفرر، 1995، وارلپ و آلبا، 2004; میلیس و دی آماتو، 1978). ونهورن و پیترز(2013) نشان دادهاند که کپیکت مبتنی بر زمینه، از کپیکت مبتنی بر ویژگی مؤثرتر است. نمونه مورد استفاده روغن زیتون و شکلات هستند. لاوکن و همکاران(1986) نشان میدهند که هر چه شباهت بین برند اصلی و کپیکت بیشتر باشد، مصرفکنندگان بیشتر گمانمیبرند که ایندو برند تولید شرکتاند. فاکسمن(1990) بر روی عوامل گیجشدن مصرفکنندگان تحقیق کرد و متوجه شد که این سردرگمی، زمانی رخ میدهد که آشنایی و تجربه مصرفکنندگان با محصول کم باشد. کپیکت مبتنی بر زمینه قادر است بهراحتی و بدون توجه به شرکتهای برند اصلی، نخست علاقه و سپس خرید مصرفکنندگان را افزایش دهند. علاوهبر این، آنها به علت شباهت ظاهری کم با برند اصلی، آسانتر از زیر رادار قانون فرار خواهند کرد و بسیار بعید است که سردرگمی را پیش آورند (آلن، 1991). بنابراین با استفاده از مطالب پیشین فرض میشود که:
H1: افراد رابطهگرا کپیکت مبتنی بر زمینه را بیشتر شبیه به برند رهبر میدانند.
H2: افراد ویژگیگرا کپیکت مبتنی بر ویژگی را بیشتر شبیه به برند رهبر میدانند.
3-روش تحقیق
این تحقیق برحسب هدف از نوع تحقیقات کاربردی، از نظر ماهیت از نوع همبستگی با رویکرد علّی است. از نظر روش گردآوری دادهها کمی، از نوع تحقیقات توصیفی– پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش شامل تمام مشتریان فروشگاههای زنجیرهای شهروند شهر خرمآباد در مقطع زمانی 1393 است. با توجه به نامحدودبودن اندازه جامعه آماری برای بهدست آوردن حداقل نمونه مورد نیاز تحقیق، از رابطه کوکران استفاده شده است که با توجه به سطح خطای 6درصد، نمونه انتخابی 276 نفر برآورد شده است، بنابراین 300 پرسشنامه توزیع شد و 280 پرسشنامه کاملاً برگشت داده شد. از روش نمونهگیری در دسترس برای روش نمونهگیری استفاده شد و برای بررسی طرز فکر مصرفکنندگان از پرسشنامه وینسویسکی و باسوک (1999) و برای استراتژی کپیکت از پرسشنامه استاندارد میچلی و پیترز (2010) استفاده شده است و برای روش دستهبندی افراد به دو گروه رابطهگرا و ویژگیگرا از روش وینسویسکی و باسوک (1999) استفاده شد که در جدول1 توضیح داده شده است.
جدول 1: دستهبندی افراد
ردیف |
شکل پایه |
شکل الف |
شکل ب |
1 |
رابطهگرا |
ویژگیگرا |
|
2 |
|
ویژگیگرا |
رابطهگرا |
3 |
رابطه گرا |
ویژگیگرا |
|
4 |
ویژگیگرا |
رابطهگرا |
|
ردیف |
شکل پایه |
شکل الف |
شکل ب |
5 |
ویژگیگرا |
رابطهگرا |
|
6 |
رابطهگرا |
ویژگیگرا |
|
7 |
ویژگی گرا |
رابطه گرا |
|
8 |
رابطه گرا |
ویژگی گرا |
|
9 |
ویژگی گرا |
رابطه گرا |
|
10 |
رابطه گرا |
ویژگی گرا |
|
11 |
ویژگی گرا |
رابطه گرا |
|
12 |
رابطه گرا |
ویژگی گرا |
برای دستهبندی افراد از 12 گروه موجود در شکل استفاده شده است که در سمت راست، «شکل پایه» و در طرف دیگر «شکل الف و ب» قرار دارد. در پرسشنامه از افراد پرسیده شد که باتوجه به «شکل پایه» کدامیک از شکلهای الف یا ب دارای ارتباط بیشتری به «شکل پایه» هستند و بسته به نوع انتخاب افراد، دستهبندی افراد به دو نوع رابطهگرا و ویژگیگرا انجام شده که در جدول 1 زیر تمامی اشکال الف و ب به رابطهگرا و ویژگیگرابودن آنها اشاره شده است. در قسمت مبانی نظری «شکل الف» توضیح داده شده است؛ در این قسمت شکل2 توضیح داده شده و بقیه اشکال هم به همین شکل تفسیر میشوند. در شکل 2، کشتی، شکل پایه در نظر گرفته شده است؛ افرادی که قایق پارویی را دارای ارتباط بیشتری به شکل پایه میدانستند، ویژگیگرا و افرادی که ملوان را دارای ارتباط بیشتری دانستهاند، رابطهگرا به حساب میآیند.
برندهای مورد استفاده در پژوهشبرای کپیکت مبتنی بر ویژگی و مبتنی بر زمینه
در پژوهش حاضر از 2 برند خمیر دندان و شامپو استفاده شده است. خمیردندان کرست، برند رهبر و خمیردندان کرند با توجه به شباهتهایی که در حروف و رنگ با خمیردندان کرست دارد، کپیکت مبتنی بر ویژگی و خمیردندان داکتر با توجه به مفهوم پاکیزگی، کپی کت مبتنی بر زمینه در نظر گرفته شده است. برای انتخاب این برندها با توجه به پخش نمونه 30تایی اولیه از پرسشنامه و پاسخگویی افراد که نشاندهنده شباهت بین برندهای پرسشنامه بود، برند نهایی پژوهش در نظر گرفته شده است.
نمونه بعدی پژوهش شامپو کلوران، برند اصلی، شامپو فولیکا با توجه به شباهت در رنگ و بستهبندی کپیکت مبتنی بر ویژگی، شامپوی مای با توجه به رنگ سبزی که بر روی بسته آن طراحیشده و تداعیگر گیاه گزنه بر روی شامپو کلوران است، کپیکت مبتنی بر تم در نظر گرفته شده است.
4-تحلیل دادهها:
4-1 توصیف جمعیتشناختی نمونه
در این تحقیق برای تحلیل دادهها از آمار توصیفی و آمار استنباطی استفاده شده است و برای بررسی فرضیهها، از آزمون نسبت استفاده شده است. با توجه به گروهیبودن فرضیات، ترجیح داده شدهاست تا از آزمون نسبت آماری و اختلاف معناداری نسبتها در سطح اطمینان 95 درصد آماری استفاده شود. این روش، بر اساس قیاس دوتایی نسبتها عمل میکند و میتواند اختلافات معنادار در نسبتها را بررسی کند. بر اساس اطلاعات گردآوریشده از پرسشنامه، 180 نفر از پاسخدهندگان متأهل و 100 نفر آنها مجرد بودهاند. میزان تحصیلات آنها نیز به شکل 56 نفر زیر دیپلم، 30 نفر دیپلم، 44 نفر فوقدیپلم، 100 نفر کارشناسی و50 نفر کارشناسی ارشد بودهاند. 150 از نفر پاسخدهندگان مرد و 130 نفر آنها زن بودند. تحقیق حاضر دارای دو فرضیه است که در زیر، تحلیل دو فرضیه آورده شده است:
4-2 آزمون فرضیات پژوهش
فرضیه اول :افراد رابطهگرا، کپیکت مبتنی بر زمینه را بیشتر شبیه به برند رهبر میدانند. برای سنجش فرضیههای پژوهش از آزمون نسبت استفاده شده است که نتایج تحلیل آزمون فرضیه اول در جدول 2 آورده شده است:
جدول 2- آزمون و معناداری دو نسبت فرضیه اول
فرضیه اول |
طرز فکر افراد |
کپیکت مبتنی بر زمینه |
کپیکت مبتنی بر ویژگی |
t |
sig |
نتیجه |
|
افراد رابطهگرا کپیکت مبتنی بر زمینه را بیشتر شبیه به برند رهبر میدانند. |
رابطهگرا |
تعداد |
156 |
22 |
21.58 |
000/0 |
تأیید |
نسبت |
87/0 |
12/0 |
با توجه به نتایج حاصل از آزمون فرضیه اول، در جدول2 تعداد افراد رابطهگرا 178 نفر بودهاند که 156 نفر کپیکت مبتنی بر زمینه و 22 نفر کپیکت مبتنی بر ویژگی را انتخاب نمودهاند. نسبت اول، شامل نسبت افراد رابطهگرایی که کپیکت مبتنی بر زمینه را انتخاب نمودهاند/ تعداد کل افراد رابطهگرایی که کپیکت را ترجیح دادهاند و نسبت دوم شامل افراد رابطهگرایی که کپیکت مبتنی بر ویژگی را انتخاب نمودهاند/ تعداد کل افراد رابطهگرایی که کپیکت را ترجیح دادهاند، با توجه به نتایج جدول2 ازآنجا که افراد رابطهگرا به برقراری سطح بالاتری از ارتباطات بین محرکها متمایل هستند، کپیکت مبتنی بر زمینه را بیشتر شبیه به برند رهبر دانستهاند. همانطور که در جدول 2 نشان داده است، مقدار آماره نرمال استاندارد از مقدار بحرانی 1.95 در سطح اطمینان 95 در صد بیشتر است و مقدار P-Value از 0.05 کمتر است، بنابراین، فرضیه اول تأیید نمیشود.
فرضیه دوم: افراد ویژگیگرا کپیکت مبتنی بر ویژگی را بیشتر شبیه به برند رهبر میدانند. برای سنجش فرضیههای پژوهش از آزمون نسبت استفاده شده است که نتایج تحلیل فرضیه دوم در جدول 3 آورده شده است:
جدول 3- آزمون و معناداری فرضیه دوم
فرضیه دوم |
طرز فکر افراد |
کپیکت مبتنی بر ویژگی |
کپیکت مبتنی بر زمینه |
t |
sig |
نتیجه |
|
افراد ویژگیگرا کپیکت مبتنی بر ویژگی را بیشتر شبیه به برند رهبر میدانند |
ویژگیگرا |
تعداد |
83 |
19 |
15.72
|
000/0 |
تأیید |
نسبت |
81/0 |
11/0 |
با توجه به نتایج حاصل از آزمون فرضیه دوم، در جدول 3 تعداد افراد ویژگیگرا 102 نفر بودهاند که 83 نفر کپیکت مبتنی بر ویژگی و 19 نفر کپیکت مبتنی بر زمینه را انتخاب نمودهاند. نسبت اول شامل تعداد افراد ویژگیگرایی است که کپیکت مبتنی بر ویژگی را ترجیح دادهاند/ تعداد کل افراد ویژگیگرایی که کپیکت را ترجیح دادهاند و نسبت دوم شامل تعداد افراد ویژگیگرایی است که کپیکت مبتنی بر زمینه را ترجیح دادهاند/ تعداد کل افراد ویژگیگرایی که کپیکت را ترجیح دادهاند. با توجه به نتایج جدول3 ازآنجاکه افراد ویژگیگرا بیشتر بر ویژگیهای ظاهری محرکها از قبیل رنگ، حروف، بسته بندی و غیره توجه میکنند، کپیکت مبتنی بر ویژگی را بیشتر شبیه به برند رهبر دانستهاند. همانطوری که دیده میشود در جدول3 مقدار آماره نرمال استاندارد از مقدار بحرانی 1.95 در سطح اطمینان 95 درصد بیشتر است و مقدار P-Value از 0.05 کمتر است، بنابراین فرضیۀ دوم تأیید میشود.
5-بحث و نتیجهگیری
در این پژوهش، کوشش بر این بود که با شناخت مسئله تحقیق و کسب دانش و پایههای نظری و طراحی پرسشنامه و توزیع آن در میان مشتریان فروشگاه شهروند شهرستان خرمآباد، میزان تأثیر طرز فکر مصرفکنندگان بر استراتژیهای کپیکت بررسی شده است. از لحاظ قانونی، فقط زمانی از تخلف یک علامت تجاری شکایت میشود که احتمالاً سبب سردرگمی مصرفکنندگان شود. هرچند، زمانی که برندها، نام برند مخصوص به خود و همچنین سبک بستهبندی خاص خود را دارند و انتظار میرود که احتمال سردرگمی کم باشد اساساً، در چنین شرایطی که احتمال سردرگمی پایین است، کپیکتها میتوانند از راهکار تقلیدی خود سود ببرند. حتی زمانی که مصرفکنندگان کاملاً میدانند که کپیکت یک تقلید از برند اصلی است، اما چون بین بستهبندی کپیکت و برند اصلی شباهت وجود دارد، از روی شباهت به کیفیت کپیکت اعتماد میکنند. همانگونه که وارلپ و آلبا (2004)، نشان دادهاند که بر خلاف باور عمومی، کپیکتهای مضمونمحور نسبت به کپیکتهای ویژگیمحور مؤثرتر است. کپیکتهای مضمونمحور مثبتتر ارزیابی میشوند و اغلب بیشتر خریداری میشوند، چون تاکتیکهای تقلید ظریفتر، احساسات مثبت را برمیانگیزاند. نتایج آزمون فرضیه اول اصلی: افراد رابطهگرا، کپیکت مبتنی بر زمینه را بیشتر شبیه برند رهبر میدانند. نتایج حاصل از تحلیل دادهها نشان میدهند که مقدار آماره آزمونz (21.58) بزرگتر از 1.95 است و مقدار P-Value از 0.05 کمتر است که این فرضیه تأیید میشود. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که افراد رابطهگرا، کپیکت مبتنی با زمینه را بیشتر شبیه به برند رهبر میدانند. نتایج آزمون فرضیه دوم اصلی: افراد ویژگیگرا، کپیکت مبتنی بر ویژگی را بیشتر شبیه به برند رهبر میدانند. نتایج حاصل از تحلیل دادهها نشان میدهد که مقدار آماره آزمون z (15.72) بزرگتر از 1.95 است و مقدار P-Value=0.000 از 0.05 کمتر است که این فرضیه تأیید میشود. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که افراد ویژگیگرا، کپیکت مبتنی بر ویژگی را بیشتر شبیه به برند رهبر میدانند. نتایج این پژوهش با یافتههای میچلی و پیترز (2010) همخوانی دارد. میچلی و پیترز(2010) در تحقیقی که در میان دانشجویان هلندی انجام دادند، به این نتیجه رسیدهاند که افراد رابطهگرا کپیکت مبتنی بر زمینه را بیشتر شبیه به برند رهبر میدانند و افراد در طرز فکر رابطهگرا قابلیت کدگذاری اطلاعات را دارند و به این ترتیب شباهت بالاتری را بین کپیکت مبتنی بر زمینه و برند رهبر را درک میکنند.
5-1- چند پیشنهاد برای صاحبان برند اصلی و کپیکت:
با توجه به نتایج حاصل از آزمون فرضیهها، بهتر است که صاحبان برند اصلی نام برند را با زمینه همراه کنند و طرح گرافیکی و رنگ مورد نظر خود را در کشور ثبت کنند، بهطوریکه صاحبان کپیکتها نتوانند از زمینۀ برندهای اصلی استفاده کنند و سودهای کلانی را ازآن خود کنند؛ اینکه همواره جنبههای شاخص و واضحی را برای خود ثبت بکنند که مصرفکنندگان برندهای اصلی را با شاخصهای ویژه خود بشناسند. صاحبان برندها در طراحیهای بستهبندی با ویژگیهای مشخص و محسوس سرمایهگذاری کنند و در بستهبندی با مضمونهای انتزاعی سرمایهگذاری نکنند. سرمایهگذاری در طراحیهای بستهبندی مشخص و محسوس و تقلید ظاهری به نظر میرسد که یک ابزار قدرتمند برای محافظت در مقابل تقلید کپیکتهاست. افزونبراین، این ویژگیهای مشخص و محسوس و ظاهری برندها هستند که بهوسیله قانون محافظت میشوند (یاکوبی، 2001). به فروشندگان داروخانهها پیشنهاد میشود که از لحاظ فیزیکی کپیکتها را دورتر از نقطه خرید برند اصلی قرار دهند. بهنظر میرسد زمانی که از مقایسهها اجتناب شود، کپیکتها بیشتر موفق میشوند. این موفقیت میتواند با قراردادن کپیکت در یک قفسه متفاوت، در یک قسمت متفاوت مغازه یا فروشگاه باشد، بنابراین از ارزیابیهای منفی کپیکتهای با شباهت اجتناب میشود و این باعث موفقیت آسانتر کپیکت میشود. اگر امکانش باشد با یک آزمون روانشناسی ساده، ابتدا افراد را دستهبندی کرده و بعد از گرفتن جواب آزمون، با هدایتکردن افراد به سمت قفسههای مورد نظر خودشان زمینۀ فروش بیشتر کپیکتها را فراهم آورند. برای مثال افراد ویژگیگرا را به سمت قفسهای که دارای کپیکت مبتنی بر ویژگی است و افراد رابطهگرا را به سمت قفسهای که دارای کپیکت مبتنی بر مضمون است سوق دهند.
از 20 موردی از تقلید که در کتاب زایچواسکی (2006)، در مورد تخلف علامت تجاری توضیح داده شده است، هیجده مورد مربوط به کپیکتهای مبتنی بر ویژگی و دو مورد مربوط به کپیکت مبتنی بر مضمون است. این نشان میدهد که اکثر کپیکتها، ویژگیمحورند. با توجه به غیرقانونی بودن کپیکت، این استراتژی کماکان وجود دارد و شرکتهای بزرگی از آن استفاده میکنند. در زیر پیشنهادهایی برای صاحبان کپیکت داده شده است:
بهتر است که صاحبان کپیکتها، آن جنبههایی از بستهبندی برند اصلی را تقلید کنند که کمتر مشخص و محسوس هستند تا سود بیشتری را بهدست بیاورند. تقلیدکردن مبتنی بر زمینه، مؤثرتر است، چونکه احساسات مثبت را برمیانگیزاند. همچنین به صاحبان کپیکت سفارش شده است که از لحاظ فیزیکی کپیکت را دورتر از نقطه خرید برند اصلی قرار دهند.
بهنظر میرسد زمانی که از مقایسه دو یا چند برند جلوگیری شود، کپیکتها بیشتر موفق میشوند. این موفقیت میتواند با قراردادن کپیکت در یک قفسه متفاوت و بخش دیگری از مغازه یا فروشگاه، به دست بیاید. همه فروشندگان از اهمیت جذب و حفظ مشتری آگاهاند، بنابراین فروشندگان میتوانند با توجه بیشتر به کپیکت مبتنی بر زمینه، راه خرید بیشتر مشتریان داروخانهها را فراهم کنند، چونکه مشتریان کپیکت مبتنی بر ویژگی را نوعی تقلید آگاهانه از برند رهبر میدانند و آن را نوعی فریب میدانند. هرچند در بلندمدت (که ضرورت بازاریابی است) هیچ کپیکتی به ادامه روش خود قادر نیست. برای افراد ویژگیگرا که به شناخت و تخصص کمتر نیازدارند و بر نشانههای بیرونی تمرکز میکنند، در معرض دید قراردادن کپیکت احتمال خرید افزایش مییابد.
[1] Scott-Morton & Zattelmeyer
[2] Copy cat
[3] Tversky
[4] Attribute-based Copycat
[5] Jacoby & Morrin
[6] Theme-based copycat
[8] Loken et ol
[9] Kapferer
[10] Miaoulis & d’Amdo
[11] Saichkowsky
[12] Anderson
[13] Collins & Loftus
[14] Estes
[15] Meyers & Malaviya
[16] Gregan – Paxton- john
[17] Wisiniewski & Bassok
[18] Roehm & strethal
[19] Gregan-Paxton
[20] John
[21] Fazio